سرقت بزرگ

همواره بدست آوردن اطلاعات نظامی از اهمیتی بسیار بالایی در نبردها برخوردار بوده زیرا یکی از ارکان و پایه های پیروزی بحساب می امد.این اطلاعات شامل تعداد نفرات ، چیدمان و استراتژی دشمن و نوع سلاح و جنگ افزارهای مورد استفاده دشمن میشد
هر چقدر تکنولوژی های نظامی پیشرفته تر میشد اهمیت داشتن اطلاعات از فن اوری دشمن بیشتر میشدو یکی از بهترین راههای کسب اطلاعات از جنگ افزارهای دشمن به دست آوردن نمونه های اصلی از تکنولوژی حریف و یا اسناد نظامی وی ویا یک نسخه از سلاح مورد استفاده دشمن بوده خصوصا از دوران جنگ جهانی دوم به بعد و با جهش فن اوری و پیشرفت برق آسای کشورها اهمیت در اختیار داشتن این فن اوری ها اهمیتی دو چندان پیدا نمود و با دوقطبی شدن جهان همواره رقابتی شدید در این ضمینه بین کشورهای بلوک شرق به رهبری اتحاد شوروی و جهان غرب به رهبری ایالات متحده درگرفت جنگ کره و کارایی بالای تجهیزات روسی سبب غافلگیر شدن ایالات متحده و رسیدن به این واقعیت که چقدر اطلاعات محدودی از جنگ افزارهای روسی دارند.
البته نخستین بار در زمان جنگ جهانی اول واحد اطلاعات خارجی نیروی هوایی آینده ایالات متحده تشکیل شدکه در انزمان جزئی از نیروی زمینی بحساب می امد در سال ۱۹۵۱ این واحد کوچک به مرکز اطلاعات فنی نیروی هوایی یا اصطلاحا آتیس تبدیل شدو بسرعت شروع به رشد نمود و اهمیت ان روز بروز بیشتر شد هنگامی که میگ های ۱۵ روسی در آسمان کره ظاهر شدند صرفنظر از  حجم قابل توجه کارهای انجام شده به وسیله آتیس روسها توانستند حریف خود را غافلگیرکنند
 هیچ کس در اردوگاه غرب باورنداشت که روسها توانسته باشند هواپیمایی با چنین توانایی و در چنین تعدادی تولید کنند. آمریکایی ها یا به عبارت دیگر سازمان آتیس ناگهان دریافتند که نیازدارند تا حداقل یک نمونه سالم از میگ ۱۵ بدست آورند تا بتوانند با ارزیابی کامل ان نقاط قوت و ضعف آن را مطالعه کنند
اما روسها در این زمینه توانسته بودند با جلوگیری از افشای اطلاعات جنگنده خود غرب را شگفت زده کند
البته این عطش بدست اوردن اسرار فن اوری های نظامی دشمن مختص به غرب نبود و اتحاد شوروی و اقمار کمونسیتش نیز علاقمند بودند تا تکنولوژیهای غربی را که ازپیشرفته تر از ایشان  بودرا به دست آورند
 با گذشت زمان، به دست آوردن یک فروند اف-۸۶ سابر برای روسها به صورت یک هدف درآمده و بشدت بر روی آن تمرکز نمودند
آنها حتی یک تیم مخصوص تشکیل دادند که وظیفه داشت یکی از خلبانهای آمریکایی را ترغیب به فرود در پشت خطوط کره شمالی یا چین کند
این نقشه در نهایت به جایی نرسید چرا که هیچ یک از خلبانهای آمریکایی حاضر نشدند که هواپیمای خود را تحویل دشمن دهند
 البته در نهایت روسها توانستند به دو فروند سابر دست یابند ولی هر دو هواپیما طی درگیری هوایی ساقط شده بودند وپس از برخورد به زمین منهدم شده بودند ولی برای بررسی روسها کفایت میکرد

تلاش متقابل غرب

در مقابل، غربی ها نیز می خواستند که بیشتر درباره توانایی جنگنده های روسی بدانند تا بتوانند توانایی های هواپیماهای جنگنده و خلبانان  خود را افزایش دهند اولین پروژه بزرگ کلید خورد که موالا نامیده شد.
البته غربی ها خوش اقبال تر از روس ها بودند و نارضایتی خلبانان از حکومت های دیکتاتور کمکشان نمود تا بهتر بمقصود برسند در سپتامبر ۱۹۵۳ و تنها چند ماه پس از آغاز آتش بس، یک خلبان ناراضی کره شمالی  میگ-۱۵ خود را به کره جنوبی برد حال، نیروی هوایی آمریکا و واحد اطلاعات این نیرو قادربودند تا تمام قسمتهای هواپیما را بررسی و آزمایش کنند.

در سال ۱۹۵۸ اتفاق ناگوار دیگری برای ایالات متحده افتاد تا نوار بدشانسی های این کشور ادامه پیدا کند
 در دوم سپتامبر ۱۹۵۸ چهار  فروند میگ-۱۷ اتحاد شوروی یک فروند سی-۱۳۰ آمریکایی را در نزدیکی ایروان سرنگون کردندالبته هواپیما علیرغم آسیب دیدگی شدید موفق به فرود اضطراری شد واین یعنی یک موقعیت درخشان و استثنایی برای روسها
انها بدقت بدنه هواپیما و تمامی اجزای فنی ان را مورد بررسی قرار دادند
خدمه ناپدید گردیدند و هرگز خبری از انها بدست نیامد گمان می شود که چند نفر از خدمه هواپیما در یک اردوگاه مخفی در سیبری زندانی شدند چنین سناریویی باید درباره تعدادی از خلبانهای آمریکایی که هواپیمایشان در جنگ کره ساقط شد نیز اتفاق افتاده باشد.
درحالی که دنیای غرب گرفتار چنین بدشانسی هایی شده بود و فن اوری های سری انها یکی پس از دیگری بدست روسها می افتاد حادثه ای اتفاق افتاد که مرحمی بر زخم غربیها گذاشت و روسها مجبور به پرداخت تاوان سنگینی شدند ماجرا به سال ۱۹۶۱ برمیگردد این حادثه علیرغم اهمیت زیاد ولی هرگز در رسا نه ها مورد توجه قرار نگرفت تا مجهول و گمنام بماند
ماجرا از این قرار بود که یک خلبان ناراضی روسی با جنگنده رهگیر سوخو-۹  خود فرار کرده و جنگنده را در شهر آبادان فرود آورد
 تا به امروز تنها جزئیات اندکی از این رویداد منتشر شده است دلیل اینکه این خلبان ایران را برای فرار انتخاب نمود این بود که نزدیکتری کشوری که از متحدان غرب بحساب می آمد ایران بود پس از فرود هواپیما در فرودگاه آبادان بسرعت هواپیما قطعه قطعه گردید و قطعات هواپیما در عرض ۲۴ ساعت از هم جداشده و سوار برکشتی به آمریکا فرستاده شدند تا مورد بررسی و بازبینی قرار بگیرد خلبان خوش شانس روسی نیز چند روز بعد به آمریکا فرستاده شدو توانست پناهندگی بگیرد.این فرار برای اتحاد شوروی عواقب سنگینی بهمراه داشت و بسیار گران تمام شد بخاطر افتادن این جنگنده بدست غربیها اتحاد شوروی صدها فروند سوخو -۹ خود را که اغلب بسیار جوان بودند را از خدمت خارج نمود و بازنشسته نمود.

سالهای پس از جنگ دوم جهانی از نظر دستیابی به فن اوری های پیشرفته بلوک شرق برای غرب سالهای خوبی نبود
علیرغم فرار تعداد نسبتابالایی از خلبانان ناراضی بلوک شرق و اقمار شوروی مانند یوگسلاوی ولی جنگنده های انها کمک خیلی زیادی به غرب نکرد زیرا اغلب جنگنده های قدیمی و منسوخ مربوط به زمان جنگ دوم جهانی بود وچیز جدیدی برای ارائه به غرب نداشت ولی در حالیکه غرب همچنان در حسرت دستیابی به تسلیحات مدرن شوروی مانده بود شوروی موفق به صید یک شاه ماهی غربی شد
 در اواخر سال ۱۹۵۸ درگیری های شدید هوایی بین تایوان و چین درگرفت شوروی چین را به جنگنده های مدرنی مانند میگ -۱۷ مسلح نموده بود و همین امر غرب را ترغیب نمود که یکی از پیشرفته ترین سلاحهای خود یعنی موشک سایدوایندر که بتازگی غرب توسعه داده بود را به تایوان تحویل نماید و اف -۸۶ های تایوانی را مسلح به این جنگ افزار مدرن نماید
البته انزمان سایدوایندر در ابتدای راه بود و درصد بالایی از خطا وجود داشت و همین ریسک بالای موشک کار دست غرب داد در طی این جنگ برای اولین بار موشک “سایدویندر” توسط اف-۸۶ های تایوان در یک میدان واقعی بکارگرفته میشد
 در طی این درگیری ها تعداد ۲۰ فروند موشک سایدوایندر توسط جنگنده های تایوان شلیک گردید ودر یک اتفاق عجیب و بسیار نادر یکی از موشکها پس از برخورد به بدنه یک فروند میگ-۱۷ عمل نکرد و موشک پس از سوراخ نمودن بدنه جنگنده در ان فرو رفت
 خلبان خوش شانس چینی توانست هواپیما را به همراه موشک داخل بدنه تقریبا سالم به پایگاه خود بازگرداند

موشک مورد نظر بسرعت به شوروی ارسال گردید بدست اوردن موشک سایدوایندر برای روسها حیاتی بود
آنها از سادگی و توان بالای سایدوایندر شگفت زده شدند و تصمیم گرفتند تا نسخه ای از ان را بروش مهندسی معکوس تولید کنند روسها در دزدی فن اوری و مهندسی معکوس ید طولانی داشته و پیشتر نیز با دستیابی به بمب افکن بی -۲۹ و بروش مهندسی معکوس بمب افکن توپولف -۴ را تولید کردند
بهرحال کپی روسی موشک سایدوایندر تولید و توسط ناتو با نام ای ای ۲ آتول نامگذاری گردید که در نسخه های اولیه بسیار بی کیفیت و دارای مشکلات زیادی بود که به مرور زمان و بدست اوردن چند فروند موشک سایدوایندر سالم این مشکلات ازبین رفت
 این موشکها یکی در سال ۱۹۶۷ از انبار مهماتی در المان غربی سرقت گردید و به مسکو ارسال شدو دیگری از پایگاهی متعلق به ایالات متحده در کره جنوبی سرقت گردید.

تصویری از جنگنده عراقی که منیر رئوفه با ان به اسراییل گریخت در موزه نظامی

اتحاد شوروی و بلوک شرق درگیر معضلی به اسم خلبانان ناراضی بودند که این معضل امکان انتقال فن اوری های پیشرفته این کشورها را افزایش میداد با پیوستن کشورهای عرب خاورمیانه به کشورهای متحد شوروی این مشکل تشدید نیز گردیدبخاطر سیستم حکومتی دیکتاتوری اعراب اغلب نظامیان این کشور بشدت ناراضی بوده و بدنبال فرصتی برای فرار به کشورهای غربی بودند با گذشت زمان خاورمیانه برای غرب در اولویت قرارمی گرفت چرا که می توانستند در آنجا به ابزار ساخت رقیب دست بیابند شروع این ماجرا از مصر شروع شد در طی تهاجم سال ۱۹۵۶ به کانال سوئز اسرائیلی ها توانستند یک فروند میگ-۱۵ مصری را که پس از هدف قرار گرفتن در دریاچه البرداویل سقوط کرده بودبه دست آورند
اسرائیلی ها بسرعت دست بکار شده و این هواپیما را بازیابی کردند و با دقت تمامی قسمتهای هواپیما را بدقت بررسی نمودند ولی هواپیما اسیب های جدی دیده بود و انها موفق به انجام آزمایشهای پروازی نشدندالبته برای شوروی خیلی مهم نبود چرا که اغلب تجهیزات در خدمت کشورهای عربی از اقلام درجه دوم و فناوری های نسبتا قدیمی بودند ولی با بالا گرفتن مناقشات اعراب و اسراییل شوروی با فشار و اصرار اعراب برای تجهیز این کشورها ناچار به تجهیز این کشورها با تجهیزات و فن اوری های مدرن خود شد و در سال ۱۹۶۲ شوروی سابق شروع کرد تا چند کشور عرب متحد خود را با رهگیرهای مدرنتر میگ-۲۱ تغذیه کند همانگونه که در در بخشهای پیشین هم گفته شد تقریبا هیچ اطلاعاتی درباره این هواپیما در غرب وجود نداشت و اسرائیل با یک تهدید جدی غیر قابل ارزیابی روبرو شده بود اسرائیلی ها به سادگی تصمیم گرفتند تا یکی از این میگهای جدید را به دست آورند و موساد وظیفه داشت تا یکی از خلبانهای عرب را پیداکرده و تشویق کند تا به اسرائیل فرارکند تا بتوانند هواپیمایش را سالم به چنگ آورند. این عملیات، یکی از موفقترین عملیاتهای اطلاعاتی طراحی شده تا به امروز است
رضایت حاصل از به دست آوردن یک میگ-۲۱ سالم بی اندازه بود چراکه حال نیروی هوایی اسرائیل می توانست خطرناکترین حریفش را از نزدیک مطالعه کند و خلبانهایش را -که هواپیماهایی کمتر پیشرفته داشتند- به صورت موثرتری در برابر این تهدید بکارگیرد. این اطلاعات در زمان جنگ ۶ روزه بکارآمدند ( توضیح اینکه ماجرای این سرقت بزرگ در قالب مقاله صید شاه ماهی در کانال منتشر گردید که طی عملیاتی بسیار پیچیده موسوم به دیاموند منیر رئوفه خلبان مسیحی عراقی را ترغیب نمودند که با هواپیمای میگ -۲۱ اف ۱۳ خود به اسراییل فرار کند)میگ عراقی بخدمت نیروی هوایی اسراییل درامد و تمامی شرایط نبردهای هوایی را برای خلبانان اسراییلی شبیه سازی نمود ودر تمام حالات پروازی بکارگرفته شد و با تمام هواپیماهای موجود نیروی هوایی اسرائیل وارد نبردهای هوایی آزمایشی شد بطوریکه دیگر خلبانان اسراییلی حتی از خلبانان عرب نیز بیشتر در مورد این هواپیما و ویژگی های آن اطلاعات داشتند آنها آنقدر درباره این هواپیما می دانستند که در زمان آغاز جنگ ۶ روزه خلبانهای اسرائیلی کوچکترین مشکلی در جنگ هوایی با میگ-۲۱ های اعراب نداشتندو بمدت نزدیک بیش از ده سال اسراییلی ها نگرانی از میگ های اعراب نداشتندوتا اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ وضعیت به همین منوال بود تا این که شوروی به اعراب میگ-۲۱های پیشرفته تری را تحویل داد.

فرار موفقیت امیز منیر رئوفه باب تازه ای در فرار خلبانان عراقی گشود تا مدتی بعد از وی دو خلبان دیگر عراقی با میگهایشان فرارکردند
البته این بار بخت با عراقی ها یار بود و خلبانان ترجیح دادند بجای فرار به اسراییل کشور اردن را برای ادامه زندگی انتخاب نمودند وکشور اردن نیز که از کشورهای دوست عراق بحساب می امد علیرغم موافقت با پناهندگی خلبانهای عراقی اما هر دو هواپیما به عراق بازگردانده شدند
 البته اسرائیلی ها پس از فرار رئوفه نیز چند فروند میگ -۱۷ و حداقل ۳ فروند میگ-۲۱ از کشورهای عربی بدست اوردند که در ادامه به ماجرای افتادن این جنگنده ها بدست اسراییل اشاره خواهیم نمود
اتفاق زمانی افتاد که یک اسکادران از جنگنده های الجزایری اشتباها در پایگاه العریش فرود آمدند این اتفاق نادر بر اثر اشکال و اشتباه در تجهیزات ناوبری انها پیش امد
البته درنهایت هواپیماها و خلبانهایشان به الجزایر بازگشتند ولی یک خلبان میگ-۲۱ تصمیم گرفت که به غرب پناهنده شود

البته منیر رئوفه با اینکه شاه ماهی صید اسراییل بود ولی اولین صید نبود زیرا که پیش از ان هم خلبانان عرب دیگری به اسراییل گریخته بودند در روز ۱۹ ژانویه ۱۹۶۴ یک خلبان مصری به نام محمد عباس حلیم از پایگاه هوایی العریش به اسرائیل فرارکرد
او سوار بر یک فروند هواپیمای آموزشی یاک-11بود. این هواپیما مدرنترین هواپیمای روسی آن زمان نبود و بنابراین فرار حلیم بدون سروصدای زیادی از طرف اسرائیلی ها مواجه شد به هرحال اندکی بعد اسرائیلی ها شروع به برقرارکردن تماس با خلبانهای سوری و عراقی کردند. در سال ۱۹۶۵ یک خلبان سوری که به کشورش بی علاقه شده بود با میگ-۱۷ خود به اسرائیل فرارکرد
حال بسراغ ماجرای دیگری میرویم که از ان هم کمتر سخنی بمیان آمده و اینبار نیز اسراییل یک سوی این ماجرا قرار دارد
در طول جنگ ۶ روزه اسرائیلی ها توانستند تعداد زیادی موشک آتول را در سال ۱۹۶۷ در پایگاه های هوایی مصر در سینا به غنیمت بگیرند
 در آن زمان نیروی هوایی اسرائیل احتیاج زیادی به موشکهای هوا به هوا داشت زیرا در انزمان اسراییل از مشتریان جنگ افزارهای فرانسوی و بریتانیایی بود که پس از وقوع جنگ از طرف این دو کشور تحریم شده بود و مجبور شده بود به توان بومی خود اتکا کند زیرا هنوز روابط اسراییل با ایالات متحده در سطح طلایی امروز نبود البته اسرائیل موشک شفریر-۱ را در خدمت داشت ولی به اندازه کافی موثر نبود موشکهای غنیمت گرفته شده آزمایش شدند و تعدادی از آنها توسط میراژهای اسرائیلی شلیک شد
با رسیدن به این نتیجه که موشکهای روسی بیش از حد انتظار موفق هستند و بهتر از موشکهای ساخت اسرائیلی می باشند نیروی هوایی اسرائیلی تصمیم گرفت تا آنها را به خدمت گیرد و در درگیریهای روز ۱۶ جولای ۱۹۶۷ چند فروند از آنها بر علیه میگهای مصری شلیک شدند و حتی یکی از آنها به هدف اصابت کرد.

رقابت و تلاش برای دستیابی به تکنولوژی کشورهای دیگر فقط مختص به ایالات متحده و شوروی سابق نبود بلکه یک ضلع سوم نیز به این جمع اضافه شده بود که بی صدا و بدون ادعا درحال بهره بردن از تکنولوژی برتر دیگران بود و انهم کشور چین بود
در واقع نوع نیاز چین با دو ابرقدرت دیگر نیز متفاوت بود
امریکا و شوروی خود صاحب مدرن ترین تکنولوژی های نظامی بودند و تلاش برای دستیابی به فن اوری های رقیب نه از روی نیاز بلکه بخاطر اطلاع از ان و ارزیابی نقاط قوت و ضعف ان در مقابل نسخه بومی خود بود ولی چین بشدت نیازمند به دستیابی به این فن اوری ها بود تا بتواند با استفاده از ان تجهیزات بومی خود را توسعه دهد
تا پیش از دهه ۶۰ میلادی چین از متحدان درجه اول شوروی بحساب می امد و بصورت گسترده ای توسط این کشور مسلح میشد و به فن اوری های شوروی نیز دسترسی داشت ولی از دهه ۶۰ به بعد روابط چین و روسیه تیره شد و روابط این دو کشور تاسطح دشمن درجه ۲ نزول کرد با قطع حمایت شوروی از چین این کشور چاره ای جز سرقت تکنولوژی از کشورهای دیگر نداشت
جنگ ویتنام به بستر مساعدی جهت دستیابی کشورهای بلوک شرق به فن اوری های پیشرفته ایالات متحده شد و قطعات مهمی از تکنولوژی پیشرفته آمریکا بین سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۰ به دست روسها و چینی ها افتاد
به عنوان مثال هنگامی که که آمریکا به صورتی وسیع از پهپادهای بی کیو ام ۳۴ بر علیه ویتنام استفاده کرد تعدادی از آنها توسط دفاع هوایی این کشور ساقط شدند و با شرایط خوب به دست آنها افتادند
چینی ها بر اساس این پهپاد دست به ساخت پهپادهای چانگ هینگ زدند که توسط هواپیما پرتاب می شدند. در ابتدا، این پهپادها توسط بمب افکنهای این کشور پرتاب می شدند که خود نیز نمونه ای از فن اوری های سرقت شده بود و با استفاده از فن اوری بمب افکن های شوروی کپی شده بود حتی نمونه های جدید چانگ هونگ که اخیرا در نمایشگاه هوایی ژوهایی به نمایش درآمده اند تشابه زیادی با آکیو ام ۲۴ ان آمریکایی دارند
نمونه دیگری از سرقت فن اوری به شوروی برمیگردد و زمانیکه این کشور در حال توسعه رادار سافپیر میگ -۲۳ بود در انزمان فانتومهای ایالات متحده دارای رادارهای بسیار کارا و توانمندی بودند و بصورت گسترده ای در جنگ ویتنام حضور داشتند شوروی تلاش گسترده ای را برای بدست اوردن نسخه های سالم از جنگنده های امریکایی  نمود ولی اگرچه در بدست اوردن یک نمونه سالم ناکام ماند ولی لاشه تعدادی از جنگنده های ایالات متحده که توسط پدافند سرنگون شده بودند بدست شوروی افتاد و برخی از این جنگنده ها انقدر سالم بودند که نیاز شوروی را براورده نماید برخی منابع مدعی هستند که  مهندسان شوروی با نگاه به رادار فانتوم موفق به توسعه رادار میگ -۲۳ شدند.
با اینحال، همانگونه که گفته شد علیرغم تلاش گسترده بلوک شرق هیچگاه نه روسیه نه چین و نه هیچ کشور دیگر کمونیستی یک هواپیمای کامل نظامی غرب را در اختیارندارند که بصورت کاملا سالم و توسط خلبان ان به این کشورها منتقل شده باشند دقیقا نقطه مقابل کشورهای غربی هرکدام نمایشگاه بزرگی از جنگنده های پناهنده ساخت شوروی را دارند که در ان انواع جنگنده های ساخت شوروی را میتوان ملاحظه نمود که توسط خلبانان ناراضی به غرب پناهنده شده اند.

موزه هوانوری اسرائیلی ها و صفی از فراری ها به اسرائیل

گازل سوری، میگ-۲۳سوری، میگ-۲۱عراقی ،هانتر اردنی، میگ-۱۷مصری ،میگ-۱۵ مصری ؛ وینوم و ونپیر

بیشترین هواپیماهای فراری اتحاد شوروی از کشورهای عرب خاورمیانه و توسط خلبانان ناراضی عرب که از دست حکومت های دیکتاتوری خود به ستوه امده بودند انجام میگرفت البته ابتدا این فرار ها خیلی مهم و پر سروصدا نبودند زیرا جنگ افزارهای تحویل شده به اعراب معمولا تسلیحات قدیمی و دانگرید شده روسها بودند بطور مثال در روز ۱۹ ژانویه ۱۹۶۴  یک خلبان ناراضی مصری به نام محمد عباس حلیم از پایگاه هوایی العریش به اسرائیل فرارکرد
البته فرار او خیلی سر و صدا نکرد او بهمراه هواپیمای خود که یک  هواپیمای آموزشی از نوع یاک-۱۱ بود به اسراییل فرار کرد دلیل عدم سر وصدای فرار وی نیز همین بود که هواپیمای وی یک جنگنده پیچیده و مدرن نبودبنابراین فرار حلیم با سروصدای زیادی از طرف اسرائیلی ها و واکنش جدی از طرف مصریها مواجه نشد
ولی بالا گرفتن اختلاف و تنش بین اعراب و اسراییل خصوصا پس از جنگ ۶ روزه که اعراب تجهیزات نظامی دانگرید شده روسی را موجب شکست خود میدانستند و فشار اعراب بر شوروی سبب سرازیر شدن سیل تجهیزات مدرن روسی به کشورهای عربی شد
از طرفی ایالات متحده بشدت در ویتنام درگیر بود و خلبانان این کشور روزانه مجبور به مقابله با جنگنده و پدافند روسی در خدمت ویتنام شمالی بودند لذا ایالات متحده بشدت نیازمند کسب اطلاعات بیشتر در مورد این تجهیزات بود با توجه به اینکه ویتنام شمالی معمولا دفاع میکرد تمامی جنگنده های ساقط شده انها در خاک خودی سقوط میکرد و امریکا بخوبی میدانست احتمال بدست آوردن یک نسخه تقریبا سالم از تجهیزات در خدمت ویتنام شمالی از میان تجهیزات ساقط شده چیزی نزدیک به محال میباشد
ایالات متحده که بشدت تشنه اطلاعات و فن اوری تجهیزات روسی بود بدنبال بستری برای دستیابی به این فن اوری ها و بررسی ان بود و کجا بهتر از خاورمیانه؟
بهترین مکان برای دستیابی به این اطلاعات خلورمیانه بود و رفته ، رفته این موضوع خاورمیانه را به یک منطقه با اهمیت برای غرب تبدیل مینمود و به همان اندازه نیز اهمیت نزدیک شدن به اسراییل و بهبود را بطه با این کشور به عنوان تنها گذرگاه و در وازه دستیابی ایالات متحده به تجهیزات شوروی بالا میرفت
غرب زمانی متوجه اهمیت اتحاد با اسراییل شد که این کشور توانست توسط منیر رئوفه به یک میگ -۲۱ عراقی بصورت کاملا سالم و عملیاتی دست پیدا نماید.

ساده ، ارزانقیمت و توانمند ویژگی هایی که از میگ -۲۱ چالش بزرگی برای غرب ساخته بود

پس از ارزیابیهای درخشان اسرائیل از میگ-۲۱ ایالات متحده به داشتن این هواپیما اظهار علاقه کرد و از اسراییل خواست که این جمگنده را جهت برخی بررسی ها در اختیار این کشور قرار دهد اما به دلیل رابطه خوب بین اسرائیل و شوروی اسرائیلی ها از دادن هواپیما به دیگران سرباز زد
ولی چند سال بعد و با سرازیر شدن سیل تسلیحات آمریکایی به سوی اسرائیل این وضعیت را دگرگون کرد آمریکایی ها در یک نبرد خونبار هوایی در آسمان ویتنام درگیر شده بودند. ویتنامی ها از میگ-۲۱ بهره میبردند و آمریکایی ها بسیار علاقه داشتند که از نزدیک میگ-۲۱ را مطالعه کنند. خیلی زود میگ-۲۱ عراقی و ۲ فروند میگ-۱۷ که اسرائیل در جنگ ۶ روزه غنیمت گرفته بود در دستان آمریکایی ها بودند. حال، خلبانهای آمریکایی به تئوری دقیقی درباره آنچه باید در برابر میگهای روسی در آسمان انجام دهند دست یافتند.
پس از بررسی و پروازهای متعدد با این هواپیما و بر اساس تجارب پرواز و بررسی کامل ان  امریکاییها چندین تاکتیک دقیق و موثر برای خلبانهای خودکه جنگنده هایشان مانورپذیری کمتری در مقابل میگ داشتند ابداع کردند.

کارت شناسایی ویکتور بلینکو در موزه سازمان سیا

حقیقت دیگری که کمتر در مورد ان صحبت شده و به احتمال زیاد اغلب کاربران از ان بی اطلاع هستند تاثیرات گسترده فرار میگ عراقی در اموزش خلبانان غربی است و حتی کشورمان نیز از این مزیت بی بهره نماند که تاثیر ان را در جنگ تحمیلی به وضوح قابل مشاهده بود
ماجرا از این قرار بود که در طی دهه ۷۰ میلادی تعدادی از خلبان های ایرانی اجازه پیدا نمودند در طی دوره های آموزشی خود در ایالات متحده با میگهای ساخت شوروی که توسط اسراییل به غرب منتقل گردیده بود پرواز کنندو بارها و بارها شرایط یک نبرد هوا به هوا را با این جنگنده ها شبیه سازی و تمرین نمودند آنها به صورت گسترده ای این هواپیماها را از تمامی جوانب بررسی و آزمایش کردند واقعیت غیر قابل انکار این بود که جنگنده های روسی اگرچه از نظر فن اوری خصوصا فن اوری الکترونیک از جنگنده های غربی عقب تر بودند ولی بسیار چالاک و هدایت پذیر بودند و در دست یک خلبان کارازموده و خبره خصوصا در نبردهای داگفایتر یک جنگ افزار بسیار خطرناک بودند ولی اموزشهای خلبانان ایرانی با جنگنده های روسی غنیمت گرفته شده توسط اسراییل باعث آشنا شدن خلبانان ایرانی با تمامی نقاط ضعف و قوت این جنگنده ها شد و این موضوع همانطور که در آینده خواهیم دید بسیار به کمک خلبانان ایرانی آمده و حتی خلبانان ایرانی با جنگنده سنگینی مانند فانتوم براحتی در مقابل جنگنده های چالاک عراقی میجنگنیدندو مدتها سلطان بلامنازع آسمان جنگ تحمیلی بودند( نیروی هوایی ایران در چند سال اول جنگ کاملا بر شرایط جنگ تسلط داشته و توان هر نوع تحرکی را از عراق سلب نموده بود و انچنان آسمان عراق را ناامن نموده بودند که عراق مجبور شد بخاطر حفظ و نگهداری هواگردهای خوداغلب جنگنده های خود را از پایگاههای در دسترس جنگنده های ایرانی به پایگاههای سه گانه الولید در مرز اردن انتقال دهد که در انجا نیز طی عملیات موفق اچ -۳ ظربات سنگینی بر نیروی هوایی عراق وارد گردید)

البته اگرچه نقش سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی اسراییل در اینگونه ماجراها و بدست اوردن تکنولوژی و جنگنده های اعراب بسیار پررنگ بوده ولی تمام ماجرا به مهارت و برنامه ریزی این سازمانها مختص نمیشود و نقش شانس و اقبال اسراییل نیز کمتر از نقش این سازمانها نبوده
 به طور مثال در سال ۱۹۷۰ یک فروند سوخو-۱۷ یا ۲۰  به دست اسرائیل  افتاد اگرچه چنین ماجراهایی بازتاب کمی داشتند و اطلاعات کمی از انها در دسترس میباشد
ماجرا از این قرار بود که این اتفاق پس از خروج اضطراری یک خلبان مصری از هواپیمای سانحه دیده اش بر فراز کانال سوئز روی داد جنگنده که به خاطر پایداری اش در پرواز مشهور است به آهستگی ارتفاعش را ازدست داد تا اینکه پس از به انتها رسیدن سوختش به نرمی در شنهای صحرای سینا برزمین نشست جنگنده بطور شگفت انگیزی سالم بود
اسرائیلی ها هواپیما را بازیابی کردند اما معلوم نیست که پس از آن بر سر هواپیما چه آمد ولی هرچه بود اقبال بلند اسراییل را در چنین حوادثی نشان میدهد
البته تمامی تلاشها برای سرقت فن اوری به جبهه غرب مختص نمیگردید و کا گ ب نیز در این مارتن سرقت فن اوری سعی مینمود از رقبای غربی عقب نماند
طی جنگ ۶ روزه بخش اعظم نیروی هوایی مصر بر روی زمین از بین رفت و این کشور ناچار برای دفاع از آسمان خود دست به دامان روسها شد و جنگنده های شوروی وارد مصر شدندخلبانان اسراییلی در ابتدا از رویارویی مستقیم با جنگنده های روس اجتناب میکردند ولی پس از مدتی دستور رویارویی به خلبانان اسراییلی داده شد تاروس ها ضرب شصت جنگنده ای بنام میراژ را بچشند
خلبانان روسها جنگنده میراژ را جنگنده ای بسیار توانمند و چالاک میدانستند که اطلاعات کمی از ان در اختیارشان بود و کاملا در مقابل آن غافلگیر شدند لذاشوروی سازمان اطلاعات خود را ملزم به تهییه اطلاعاتی در مورد این جنگنده نمود
سپتامبر ۱۹۷۰ کا گ ب در حال طراحی عملیاتی برای ربودن یک فروند میراژ نیروی هوایی لبنان بود ستوان محمود مطر یکی از معدود خلبانان میراژ در لبنان بود کا گ ب با وی تماس برقرار نمود و مبلغ ۲ میلیون دلار به او پیشنهاد دادند پس از مذاکرات ابتدایی و تماسهای اولیه جاسوسان شوروی با وی حضورا تماس گرفته و نقشه ربودن هواپیما را به او اطلاع دادند نقشه کاملا بی نقص و کامل طراحی گردیده بود قرارشد ستوان مطر طی یک پرواز آزمایشی وانمود کند که دچار مشکل در موتور هواپیمایش شده است.

در اواسط دهه ۱۹۷۰ ویتنام شمالی دست به یک تهاجم گسترده بر علیه ویتنام جنوبی زد هدف ویتنام شمالی در واقع اشغال بخش جنوبی و یکسره نمودن جنگ بود
فشار جنگ آنچنان بالا بود که دیگر از دست آمریکاییها نیز کمکی ساخته نبود بیشتر از رهبران و فرماندهان ویتنام جنوبی این امریکایی ها بودند که وحشت زده بودند
بیش از هزار فروند هواپیمای آمریکایی در ویتنام جنوبی حضور داشتند که افتادن انها بدست کمونیستها کابوسی وحشتناک برای آمریکا بود
درست است که بخش اعظم آنها از تکنولوژی های درجه دوم ایالات متحده بهره میبردند ولی با این وجود کمونیستها حتی برای بدست آوردن بخش کمی از آنها خود را به آب و اتش میزدند
امریکاییها اگر از تمام امکانات خود برای خارج نمودن جنگنده هاو انتقال آنها به فیلیپین و تایلند نیز بهره میبردند دستکم ۸۰ فروند از هواپیماها قطعا بدست کمونیستها می افتاد زیرا این هواپیماها در دست تعمییر بودند و امکان جابجایی نداشتند
از طرفی پیشرفت عملیات شمالی ها بسیار برق آسا پیش میرفت و بسیار سرعت پیشروی آنها بیشتر از ان بود که آمریکاییهاانتظار داشتند
با اینکه بخشی اعظم ناوگان از هواپیماهایی چون سی -۱۳۰ ، سی -۱۱۹ و ای -۳۷ یا امثالهم تشکیل میگردید و این هواپیما لبه فن آوری غرب نبودند ولی در مجموع هواپیماهایی بسیار تاثیر گذار و کارامد بودند لذا شمالی ها بر روی بدست آوردن تک تک آنها حساب باز نموده بودند
از طرفی جنگنده هایی مانند اف-۵ و ای -۳۷ در عین سادگی بسیار توانمند و کارآمد بوده و این همان چیزی بود که روسها همواره بدنبال آن بودند
روسها پیش از اینهم سهم خود را از غنائم بدست آمده برده بودند و نمونه بارز ان توسعه رادار سافپیر -۲۳ میگ ۲۳بود که بر اساس رادار ای دبلیو -۱۰ جنگنده فانتوم توسعه یافت و روسها با بدست اوردن نسخه هایی از این رادار که بر روی لاشه جنگنده های سرنگون شده غربی نصب بودند موفق به توسعه رادار سافپیر -۲۳ شده بودند
ولی اینک ماجرا متفاوت بود دخیره ای ارزشمند از انواع جنگنده ها و هواگردهای غربی در انتظار ویتنام شمالی بود حجم این غنیمت انچنان گسترده بود که بتواند همگی کمونیستها را راضی کند

اینکه در حقیقت چند فروند از جنگنده های موجود در ویتنام جنوبی بدست ویت کنگها افتاد و اینکه هواگردهای آمریکایی توسط روسها یا متحدانشان در اروپای شرقی آزمایش شده اند تا به امروز نامعلوم است
آنچه که در این ماجرا قطعی است اینکه تایگرها، هرکولسها، سی-۱۱۹ ها، شینوک ها، ای -۳۷ها و هیویی های غنیمت گرفته شده برای تجهیز لشکر ۳۷۲ هوابرد نیروی هوایی ویتنام بکارگرفته شدند و در طی تهاجم ویتنام به کامبوج در سال ۱۹۷۹ به صورت گسترده ای بخدمت گرفته شدند این هواگردهاتا میانه دهه ۸۰ هم در خدمت بودند ولی با گذشت زمان و کمبود قطعات یدکی  از خدمت خارج گردیدند حداقل یک فروند تایگر ویتنامی به شماره بدنه 0852-73 از لهستان سردرآورد و اکنون در موزه کراکووبه نمایش گذاشته شده است. ۱ فروند تایگر دیگر به شماره بدنه 0878-73 اکنون در موزه ای در شهر پراگ پایتخت چکسلواکی سابق قراردارد.

پس از تماسهای اولیه جاسوسان کا گ ب با ستوان محمود مطر و اعلام آمادگی ستوان مطر جهت همکاری عوامل سازمان اطلاعاتی شوروی اقدام به ایجاد تماسهای حضوری نمودند پیشنهاد کا گ ب به ستوان مطر گرفتند پیشنهاد عوامل روسی به مطر مبلغ دو میلیون دلار وجه نقد به اضافه اعطای تابعیت و امکانات زندگی در اتحاد شوروی بود
پس از موافقت مطر نقشه فرار که از قبل طراحی شده بود به وی اعلام گردید و بدقت مرور گردید
نقشه کاملا دقیق و بی نقص طراحی شده بود و تمامی جوانب امر سنجیده و در نقشه لحاظ گردیده بود
 طبق نقشه خلبان مطر طی یک پرواز آزمایشی با یکی از میراژ های نیروی هوایی لبنان وانمود میکند که دچار مشکل در موتور هواپیمایش شده است و پس از ان ضمن قطع تماس رادیویی خود با کاهش ارتفاع بسمت پایگاهی در مصر که محل استقرار جنگنده های روسی بودو توسط دولت مصر در اختیار شوروی قرار گرفته بود رفته و در انجا بر زمین مینشیند
ستوان مطر در ظاهر با روسها موافقت کرد اما بسرعت با سرویس مخفی لبنان تماس گرفت و موضوع را به آنها اطلاع داد و چند روز بعد برای افسران اطلاعاتی روس یک تله گذاشته شد
 این دو تن عبارت بودند از ولادیمیر واسیلیف مهندس و مسئول تجاری سفارت شوروی در بیروت و الکساندر کومیاکوف سرهنگ جی آر یو (سرویس اطلاعاتی ارتش سرخ) و منشی اول سفارت
برای جلوگیری از ایجاد شبهه و طبیعی جلوه دادن ماجرا ستوان مطر درخواست  دویست هزار دلار از کل مبلغ پیشنهادی به عنوان پیش پرداخت کرد که بلافاصله از سوی سفارت شوروی به وسیله یک فقره چک به او پرداخت شد

در روز ۳۰ اکتبر ۱۹۶۹ مطر و روسها در خانه مطر یکدیگر را ملاقات کردند تا درباره جزئیات نقشه فرار گفتگو کنند اما ناگهان ماموران سرویس مخفی لبنان به خانه مطر ریختند و در ادامه و با مقاومت روسها کار به تبادل آتش کشید و در تبادل آتش روسها زخمی و دستگیرشدند
تحقیقات  بعدی نشان داد که روسها قصد داشتند که میراژ را در درگیریهای هوایی شبیه آنچه نیروهایشان در جنگ فرسایشی با اسرائیل درگیر شده بودند بکارگیرند
حال به جبهه غرب برمیگردیم در همان زمان یعنی دسامبر ۱۹۷۰  آمریکایی ها بشدت بدنبال کسب اطلاعات بیشتری از هواگردهای روسی بودند که مشابه انها در خدمت ویتنام شمالی بود
در پی سعی و کوشش فراوان امریکایی ها موفق شدند اطلاعات دست اولی درباره میگ-۱۷ از کامبوج به دست آورند
ماجرا اینگونه بود که یک هیئت مستشاری آمریکایی بصورت کاملا محرمانه میگهای نیروی هوایی کامبوج را بازرسی کردند و حتی بصورت مخفیانه  یکی از آنها مدتی انتقال دادند تا بتوانند مشابه رویارویی جنگنده های خود در ویتنام یک نبرد هوایی آزمایشی را در برابر اف-۴ های آمریکایی شبیه سازی کرده و انجام دهند
البته  پس از آن، هواپیما به کامبوج بازگردانده شد و بلافاصله موضوع لو رفت و افشا گردید و در ژانویه ۱۹۷۱ پایگاه توسط ویت کونگ ها نابود شد ولی فاجعه برای ایالات متحده چند سال بعد تر اتفاق افتاددر اواسط دهه۱۹۷۰ فشار ویتنام شمالی به ویتنام جنوبی زیاد شده بود و ویتنام شمالی یک حمله بسیار گسترده را برای تصرف بخش جنوبی شروع نموده بود فشار بر روی دولت ویتنام جنوبی به گونه ای بود که دیگر نمی توانستند حتی بر روی کمکهای آمریکا حساب کنند و ویتنام جنوبی در شرف سقوط بود
آمریکایی ها بشدت نگران بودند چرا که کمونیستها در حال دستیابی به تعداد زیادی هواپیماهای ساخت آمریکا بودند که توسط نیروی هوایی ویتنام جنوبی بکارگرفته می شدند.

بمب افکن ایکس بی ۷۰ که میگ -۲۵ جهت تقابل با ان طراحی گردید این بمب افکن قادربود به سرعت ۳ برابر صوت برسد

دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی اوج همکاری های تنگاتنگ نظامی بین اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای عرب خاورمیانه و دشمن اسراییل بود و در مقابل اسراییل نیز وقتی از طرف دول فرانسه و بریتانیا مورد بی مهری قرار گرفت بسمت ایالات متحده گرایش پیدا نمود و از اوایل دهه ۷۰ میلادی سیل کمکهای نظامی و تسلیحات و جنگ افزارهای ایالات متحده بسمت اسراییل سرازیر گردید و رفته ، رفته خاورمیانه از نظر میزان رقابت بین دو‌ابرقدرت جای اروپا را میگرفت
اگر تا قبل از دهه ۷۰ اروپا محل استقرار ونمایش اخرین دستاورد نظامی شرق و غرب بود رفته ، رفته از اوایل دهه ۷۰ خاورمیانه حائز این جایگاه گردید
دلیل انهم اول سرازیر شدن دلارهای نفتی باد آورده و سرشار به این کشورها بود و دوم وجود حکومتهای دیکتاتور و جاه طلب در این منطقه باعث بالا رفتن تنش و رقابت در این منطقه گردید که البته تا به امروز نیز ادامه داشته
بزودی جنگنده های گرانقیمت و افسانه ای غرب و شرق مانند میگ -۲۵ و اف -۱۴ و اف -۱۵ که لبه فن آوری شرق و غرب بودند و بجز کشورهای خاورمیانه نیز کمتر کشوری توان خرید چنین جنگ افزارهایی را داشت به خاورمیانه سرازیر گردید
لذا بطبع آن نیز رقابت دو ابرقدرت برای دستیابی به تکنولوژی های برتر رقیب از اروپا متمرکز منطقه خاورمیانه شد
در ۱۶ می ۱۹۷۲ بر فراز سینا یک نبرد هوایی در گرفت که باعث فراهم شدن هدیه و تحفه ای با ارزش از طرف مصر به اتحاد شوروی شد
در واقع مصری ها توانستند یک فروند موشک اسپارو را تقریبا سالم به دست آوردند موشکی که یک فروند فانتوم اسرائیلی به سمت میگ مصری شلیک کرده بود بدعمل کرد و در غرب کانال فرود آمد موشک بطرز شگفت آوری سالم مانده بود و فقط آسیب های جزیی بر پوسته و بدنه موشک وارد شده بود سادات رییس جمهور وقت مصر که از بدست آوردن چنین تحفه باارزشی فوق العاده خوشحال بود شخصا دستور داد تا موشک را به عنوان هدیه به شوروی بفرستند که حتی منابعی مدعی بهره بردن از تکنولوژی برتر این موشک در توسعه موشک نیمه رادار فعال روسها که برای میگ -۲۳ توسعه یافت شده اند اینکه تا چه حداین ادعا درست مشخص نیست ولی موضوعی که قطعی میباشد اینکه بخاطر جلو بودن فن اوری غرب نسبت به شوروی دستکم در بخش نیروی هوایی و مهمات های هواپرتاب بسیاری از مهمات تولید شوروی با الهام گرفتن از تکنولوژی غربیها توسعه یافتند

ماجرای ویکتور بلینکو و میگ -۲۵ شوروی

خب به یکی از معرفترین ماجراهای تاریخی در این زمینه میپردازیم یعنی ماجرای معروف فرار ویکتور بلینکو به همراه میگ -۲۵ پی خود که در آنزمان کابوسی برای غرب بحساب می آمد
میگ -۲۵ در هه ۷۰ یک جنگ افزار ناشناخته و فوق العاده وحشتناک برای غرب بود زیرا در غرب اطلاعات خیلی زیادی از ان در دسترس نبود و از طرفی نیز اتحاد شوروی بشدت بر روی نقاط قوت این جنگنده یعنی ارتفاع پروازی و سرعت فوق العاده ان مانور میداد و تبلیغات میکرد در نتیجه تصور خلبانان غربی از میگ -۲۵ مانند تصور بشقاب پرنده های فضایی بود در غرب هیچکس خبر نداشت که این جنگنده علیرغم نقاط قوتی که اینقدر بر روی ان تبلیغات شده نقاط ضعف وحشتناکی نیز دارد مانند چالاکی بسیار پایین جنگنده در نتیجه شوروی بشدت نگران لو رفتن تکنولوژی ان بود و در غرب نیز عطش زیادی برای بدست آوردن اطلاعاتی از این جنگنده بود سپتامبر ۱۹۷۶ ستوان ویکتور بلنکو خلبان ناراضی اتحاد شوروی به همراه میگ-۲۵ پی خود به ژاپن فرارکرد.

 تا اواسط دهه هفتاد در سرقت فن اوری و بهره بردن از فناوری رقیب روسها دست برتر را داشتند انها با استفاده از رادار ای دبلیو ۱۰ فانتوم موفق به توسعه رادار سافپیر -۲۳ شدند و بر اساس موشک اسپارویی که در صحرای سینا بدست مصر و از طریق این کشور به شوروی رسید توانستند موشک نیمه راداری خود را توسعه دهند
در مقابل ایالات متحده اگرچه توانسته بود به برخی جنگنده های روسی دست پیدا نماید ولی این هواگردها یا منسوخ و قدیمی بودند و یا از مدل صادراتی ، اصطلاحا مدل میمون می نامیدند بود که یا فن اوری های مدرن را نداشتند یا نسخه ای بسیار ضعیف شده روی انها نصب شده بود ولی از اواسط دهه ۷۰ ورق برگشت و بدبیاری روسها شروع شد آنهم بصورت فاجعه باری همه چیز از فرار ویکتور بلینکو شروع شد

ژاپن سال ۱۹۷۶

  ششم سپتامبر ۱۹۷۶  یک هواپیما در آسمان شهر هاکوداته در ژاپن و در شمال هوکایدا نمایان می‌شود. یک جت دو موتوره است، اما نه از آن جت‌های مسافت کوتاهی که معمولاً در آسمان هاکوداته دیده می‌شود
 این جت عظیم خاکستری، ستاره‌های قرمز اتحاد جماهیر شوروی را روی خود داردوبسیار تیز پرواز است فانتومهای ژاپنی که جهت رهگیری آن اعزام شده بودند حتی به گرد پای این غول سریع السیر نرسیدند
جت در باند بتنی هاکوداته فرود می‌آید. معلوم می‌شود باند به‌اندازه کافی بلند نیست. جت صدها فوت را طی می‌کند تا بالاخره در انتهای فرودگاه متوقف می‌شود
خلبان از کابین بیرون می‌آید و دو تیر هشدار با سلاح کمری خود شلیک می‌کند. پرسنل در کنار فرودگاه از این حادثه عجیب عکس می‌گیرند. چند دقیقه بعد مقامات فرودگاه از ترمینال به او می‌رسند. در اینجاست که خلبان ۲۹ ساله شوروی ستوان ویکتور ایوانویچ بلنکو اعلام می‌کند قصد دارد پناهنده شود.
این پناهندگی طبیعی نیست. بلنکو به هیچ سفارتی نرفته یا در یک بندر خارجی از کشتی پیاده نشده است. هواپیمایی که او با آن ۴۰۰ مایل پرواز کرده و اکنون در انتهای فرودگاه شهری در ژاپن قرار دارد، جنگنده میکویان گورویچ  میگ -۲۵ است که لبه فن اوری پیشرفته اتحاد شوروی میباشد.این مرموزترین هواپیمایی است که شوروی ساخته و دستگاه تبلیغاتی کمونیستها بر روی این هواپیما سرمایه گذاری زیادی نموده و مانور زیادی انجام داده است.

شروع افسانه فاکس بت

اولین بار غرب حدود سال ۱۹۷۰ با جنگنده‌های میگ -۲۵ آشنا شد. ماهواره‌های جاسوسی متوجه آزمایش مخفی هواپیمای جدیدی توسط شوروی شده بودند. شبیه جنگنده‌های عظیم بودند و ارتش غرب نگران یک ویژگی خاص این هواپیماها بود:
بال‌های بسیار بزرگ آن بال‌های بزرگ در هواپیماهای جنگنده بسیار مفید و تاثیرگذارند از بارگیری بالای مهمات تا توان حمل سوخت بیشتر و مهمتر از ان به  بلند شدن و اوج گرفتن کمک می‌کند و مقدار وزن توزیع‌شده در سراسر بال را کاهش می‌دهد که چرخش هواپیما را آسان‌تر و چابک‌تر می‌کند.  شوروی این قابلیت را به دو موتور بزرگ تلفیق کرده بود.
در غرب هیچ اطلاعاتی از ان در دسترس نبود و این بیشتر باعث آزار و نگرانی غربی ها میشد سوالات بی پاسخ زیادی وجود داشت

  • این جنگنده  با چه سرعتی می‌تواند پرواز کند؟
  • آیا چیزی در نیروی هوایی آمریکا وجود دارد که با آن رقابت کند؟
  • آیا تسلیحات موجود در مقابل آن کارایی دارند؟

و تمام این سوالات بی جواب به علاوه تبلیغات کمونیست ها ان را تبدیل به یک کابوس وحشتناک برای خلبانان غربی نموده بود تصور خلبانان غربی از فاکس بت چیزی در حد بشقاب پرنده های فضایی بود
در خاورمیانه نیز خبرهایی بود. در ماه مارس ۱۹۷۱ خدمه رادارهای پیش اخطار  اسرائیلی شئ پرنده جدید و عجیبی را در صفحه رادار خود مشاهده نمودند که سرعت ۳/۲ ماخ داشت ( بیش از سه برابر سرعت صوت)  داشت و تا ارتفاع شصت و سه هزار فوت ( نزدیک به ۲۰ کیلومتر) ارتفاع می‌گرفت
شئ پرنده بسرعت در صفحه رادار ظاهر میشد و دوباره بهمان سرعت از دسترس خارج میشد
اسرائیلی‌ها و مشاوران اطلاعاتی آمریکا هرگز چنین چیزی ندیده بودند. چند روز بعد پس از رؤیت مجدد پرنده جنگنده‌های اسرائیلی سعی کردند ان را رهگیری کنند ولی به گرد پای پرنده ناشناس هم نرسیدند و کاملا معلوم بود که فانتوم حریف در قد و قواره پرنده ناشناس نیست

در ماه نوامبر، اسرائیل در کمین یکی از این مزاحمان مرموز نشست و موشکی را از فاصله سی هزار فوتی شلیک کرد. کار بیهوده‌ای بود. هدف ناشناس با سرعت سه برابر صوت گریخت؛ آن‌قدر سریع که زمانی که موشک منفجر شد، جت از منطقه خطر خارج‌شده بود.
کارشناسان در پنتاگون دریافتندبا یک بحران و جنگ سرد مواجه است. آن‌ها معتقد بودند این جت یکی از همان تصاویری است که در ماهواره جاسوسی دیده شده. ناگهان با یک جنگنده شوروی روبرو بودند که می‌توانست ازهر چیزی در نیروی هوایی ایالت متحده پیشی بگیرد آنچه ماهواره جاسوسی آمریکا دیده بود ورادارهای اسرائیلی ردیابی کرده بودند.

نکته ای را که امریکایی ها در مورد فاکس بت نمیدانستند این بود که دلیل بال‌های بزرگ میگ-۲۵ بدنه فلزی سنگینش بود و نه بالا بردن مانور پذیری برای مبارزه با جنگنده‌های آمریکایی، این بالها فقط برای ماندن در هوای جنگنده بود و این رازی بود که با فرار بلینکو به غرب افشا شد و غرب پی برد که میگ -۲۵ نه ان هیولای جنگجویی که انها تصور میکردن بلکه مترسک ترسناکی هست که شوروی از ان هیولا ساخته است
در واقع بدنه فاکس بت  برای پرواز و رسیدن به‌سرعت بیش از ۲/۵ ماخ طراحی‌شده بود و تنها ویژگی برتر آن هم همین بود
اما در اوایل دهه ۱۹۷۰ فرماندهان در ایالات‌متحده چیزی درباره میگ -۲۵ نمی‌دانستند. تنها عکس‌های ماهوره ای تار ومبهم و اکوهای صفحه رادار در فراز دریای مدیترانه را از آن دیده و شنیده بودندواین جنگنده برایشان تهدید و خطری مرموز به نظر می‌رسیدالبته تا وقتی‌که خلبان سرخورده شوروی نقشه خود را عملی کرد.

ویکتور بلینکو که بود؟

ویکتور بلنکو یک شهروند مدل شوروی بود ؛ او پس از پایان جنگ جهانی دوم در دامنه کوه‌های قفقاز به دنیا آمد و مانند اکثر جوانان اتحاد شوروی  وارد خدمت نظامی ‌شد و در نهایت  برای خلبان جنگنده‌های هوایی واجد شرایط شد نقشی که در مقایسه با دیگر شهروندان شوروی مزایای خاصی به ارمغان می‌آوردو برای یک جوان ۲۵ ساله افتخار بزرگی بحساب می امد
اما بلنکو سرخورده بود همسرش او را مردی لا ابالی میدانست که هیچ علاقه ای به او و زندگیشان ندارد و در حالیکه یک فرزند مشترک داشتند در حال طلاق گرفتن بود ویکتور جوان بشدت سرخورده و افسرده بود او ماهیت جامعه شوروی را زیر سؤال برده بود و شک داشت که آمریکا به همان خشونت و بدی باشد که رژیم کمونیستی جار میزند بلینکو تصمیم خود را گرفته بود گریز از وطنی که جز خاطرات بد نداشت و کسی اورا دوست نداشت و حتی نزدیک ترین عزیزانش او را طرد نموده بودند بلنکو در سال ۱۹۹۶ به مجله Full Context گفت: در آن زمان تبلیغات شوروی آمریکا را جامعه‌ای فاسد و غیر متحد نشان می‌داد ولی ذهن من مملو از سوالات و معادلات بی جواب و مجهول بود و این مشکل بیشتر جوانان شوروی بود
ذهنیتی که در انتها منجر به فروپاشی شوروی شد

فرار بسوی آزادی

بلنکو متوجه شد که جنگنده جدیدی که با آن تمرین می‌کرد بهترین وسیله فرار است او در پایگاه هوایی چوگویوکا در پریمورسکی نزدیک شهرستان ولادی وستک قرار داشت. ژاپن تنها ۴۰۰ مایل با آنجا فاصله داشت و میگ -۲۵ تیزپرواز می‌توانست سریع و در ارتفاع بالا پرواز کند. اما به دلیل مصرف بالای سوخت نمی‌توانست مسافت زیادی برود. مطمئناً نه این‌قدر که به پایگاه هوایی آمریکا برسد.
در ششم سپتامبر بلنکو به عنوان لیدر پرواز با خلبانی دیگر برای یک مأموریت آموزشی پرواز کرد یکی از ویژگی های این پرواز این بود که هیچ‌کدام از میگ ها مسلح نبودند هواپیمای کناری او نمیتوانست خطری برای وی ایجاد کند و از طرفی جنگنده وی سبکبال میتوانست با حداکثر توان در خدمت فرار وی باشد او مسیر را بررسی کرده بود و مخزنش پر بود.
او برنامه را تغییر داد و در عرض چند دقیقه در مسیر ژاپن قرار گرفت.
برای فرار از رادارهای شوروی و ژاپن، بلنکو در ارتفاع بسیار پایین پرواز می‌کرد؛ حدود ۳۰ متر از سطح دریا زمانی که به اندازه کافی در حریم هوایی ژاپن پیشروی کرد، جت را به ارتفاع ۶ هزار متری برد تا توسط رادارهای ژاپن تشخیص  داده شود
 ژاپنی‌های شگفت‌زده سعی کردند هواپیمای ناشناس را خطاب قرار دهند، اما رادیوی بلنکو در فرکانس‌های اشتباهی تنظیم بود
بلنکو دوباره زیرپوششی از ابر ضخیم پنهان شد و از رادار ژاپنی‌ها خارج شد.
تمام این مدت، او با حدس و گمان پرواز می‌کرد. او می‌خواست جت را به پایگاه هوایی چیتوسه برساند؛ اما سوختش رو به اتمام بود و مجبور شد در نزدیک‌ترین فرودگاه فرود آید.

فرود در ژاپن

ژاپن تنها می‌دانست که با میگ طرف است ژاپنی‌ها ناگهان با خلبانی پناهنده و جت جنگنده‌ای مواجه شدند که مدت‌ها ذهن سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا را به خود مشغول کرده بود. فرودگاه هاکوداته به مرکز فعالیت های اطلاعاتی تبدیل شد. سازمان سیا نمی‌توانست باور کند چنین اقبال درخشانی به انها روی آورده پس از اینهمه بدبیاری و و افتادن برگهای برنده به دست شوروی حال برگ آس بازی بدست سیا افتاده بود.

جنگنده میگ -۲۵ هیولایی وحشتناک

پس از فرود جنگنده میک به فرودگاه هاکوداته سیل کارشناسان و افسران سیا و پنتاگون به سمت فرودگاه سرازیر گردید
از طرفی شوروی بشدت خشمگین بود و جنگنده اش را میخواست
کارشناسان خیلی وقت نداشتند باید بسرعت هواپیما مورد بازبینی قرار میگرفت بسرعت قطعات جنگنده از یکدیگر باز گردید و مورد بازبینی قرار گرفت و بررسی شد
حقایق زیادی برای غرب آشکار شد و غرب پی برد میگ ۲۵ هواپیمای جنگنده خیلی مفیدی نبوده
 این جنگنده گران و دست و پا گیر بود و به خصوص برای نبرد تن به تن بهیچوجه کارایی نداشت و بواقع دست بسته بود همانگونه که گفته شد تنها ویژگی بارز آن سرعت میگ بود که تازه پس از افتادن میگ بلینکو بدست غرب آشکار شد که جنگنده میگ فقط برای لحظاتی میتوانست به سرعت بیش از ۲/۵ ماخ وارد شود و انهم بشدت باعث اصطحلاک موتور جنگنده میگردد تا پیش از آن تصور غرب از سرعت میگ آن را همتای اس ار -۷۱ که برای مدت طولانی میتوانست با حداکثر سرعت پرواز کند میدانست
همچنین مشکلات دیگری هم داشت، پرواز با سرعت ۳ ماخ فشار زیادی را به موتورها می آورد. طراحان هواپیمای لاکهید اس ‌آر-۷۱  با قرار دادن مخروط هایی در جلوی موتورها که موجب کند شدن جریان هوا می شدند، ترتیبی داده بودند که قطعات موتور آسیب نبینند. همچنین این هوا با خروج از عقب موتور، به تولید نیروی تراست بیشتر کمک می کرد

موتور توربوجت میگ با مکش هوا که به سوزاندن سوخت کمک می کرد، نیروی تراست تولید می کرد. اما پرواز با سرعتی بیش از ۲۰۰۰ مایل بر ساعت (۳۲۰۰ کیلومتر در ساعت) همه چیز را دچار مشکل می کرد. نیروی بسیار زیاد هوا بر پمپ های سوخت غلبه می کرد و سوخت بیشتر و بیشتری به موتورها می ریخت حرار ت زیاد باعث ذوب شدن موتور میشد و در همین زمان، فشار کمپرسورها به قدری زیادی می شد که شروع به مکیدن بخش هایی از فلز مذاب موتور می کردند. در واقع میگ شروع به خوردن خودش می کرد.
به خلبان های میگ ۲۵ هشدار داده شده بود که با سرعتی بیش از ۲.۸ ماخ پرواز نکنند، اما میگی که در سال ۱۹۷۱ توسط اسرائیل ردیابی شد، ۳.۲ ماخ سرعت داشت، سرعتی که اساسا می توانست موتورهایش را نابود کند، این جت خوش شانس بود که به پایگاه بازگشت
البته در چنین شرایطی نیز دستکم موتور جنگنده پس از فرود باید تعویض میشد

هزینه گزاف شوروی

فرار ویکتور بلینکو بواقع برای شوروی هزینه ای سنگین برجای گذاشت و عواقب کمرشکنی داشت
در انزمان ایالات متحده در حال توسعه اف -۱۵ ایگل بود و جنگنده میگ ۲۵ به آمریکا کمک کرد تا پروژه جدید هواپیمایی را کامل کند که منجر به تکامل جنگنده اف ۱۵ ایگل شد. اف ۱۵ ایگل جنگنده ای بود که برای مقابله با میگ های -۲۵ شوروی توسعه یافته بود و ویژه پرواز در سرعت های بالا طراحی شده بودجنگنده بلینکو این فرصت را به مک دانل داگلاس داد تا نقاط ضعف و قوت میگ را بررسی کند که در تکامل اف -۱۵ بی تاثیر نبودامروز بعد از گذشت چهل سال، اف ۱۵ هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد
پس از بررسی میگ بلینکو مشخص شد در حقیقت، هیولایی که این چنین غرب را نگران کرده بود، ببر کاغذی بیش نبود. رادار عظیم این جنگنده سال ها پشت سر مدل های آمریکایی بود، چرا که به جای ترانزیستور از لوله های خلاء قدیمی بهره می برد. همچنین موتورهای عظیمی که سوخت بسیار زیادی مصرف می کردند، جنگنده های میگ را به جنگنده هایی کوتاه بُرد تبدیل کرده بود. این جنگنده ها می توانستند، به سرعت از زمین بلند شوند و با سرعتی زیاد در یک خط مستقیم پرواز کنند، موشکی پرتاب کنند و یا عکس بگیرند، همین

میگی که اتحاد جماهیر شوروی برای چندین سال از چشم جهان دور نگه داشته بود بسرعت قطعه ، قطعه و بررسی شد و پس از ان دوباره مونتاژ شد و با کشتی به شوروی فرستاده شد. ژاپنی ها از شوروری درخواست ۴۰ هزار دلار خسارت کردند، آنها این خسارت را برای هزینه حمل جنگنده و آسیبی که بلنکو به فرودگاه هاکوداته وارد کرده بود، مطالبه می کردند.
به زودی مشخص شد، جنگنده های میگی که ترس زیادی را ایجاد کرده بودند، قادر به رهگیری لاکهید اس ‌آر-۷۱ نبودند
سرطراح لاکهید مارتین ، کانر می گوید: “یک تفاوت بزرگ بین میگ و اس ‌آر-۷۱ ، این است که اس ‌آر-۷۱  نه تنها سریع است، بلکه می تواند یک ماراتن را به پایان برساند. اما میگ یک دونده دوی سرعت است که فقط در مسافت های کوتاه قادر به شرکت در مسابقه میباشد

وی می گوید، ترس از جنگنده های میگ ۲۵ اثر قابل توجهی داشت: “تا سال ۱۹۷۶، ایالات متحده نمی دانست این جنگنده یارای رقابت با لاکهید اس ‌آر-۷۱ را ندارد، به همین دلیل در تمام این مدت، این جنگنده ها را از حریم هوایی شوروی دور نگه می داشت.”
بلنکو به همراه جنگنده خود به اتحاد جماهیر شوروی بازنگشت. او شهروندی ایالات متحده خود را شخصا از دستان رئیس جمهور آمریکا جیمی کارتر دریافت کرد و تبدیل به یک مهندس هوانوردی و مشاور نیروی هوایی ایالات متحده شد.

بلینکو علاوه بر تحویل میگ -۲۵ به سازمان سیا خبرهای بسیار ارزشمندی در اختیار غرب قرار داد و از در دست طراحی بودن مدل ارتقایافته و توانمند تر میگ -۲۵ بهمراه موشکهایی بسیار دور برد خبر داد
درباره یک شکاری رهگیر با نام سوپر فاکس بت صحبت کرد که رادارش ۲۰۰ کیلومتر برد و موشک هایش  دو برابر ار ۴۰ برد دارند .جنگنده ای که بیلینکو  در موردش صحبت میکرد میگ 31 فاکس هاوند بود.
و موشکی که وی از ان صحبت میکرد آر-۳۳ ویمپل بود با ۱۶۰ کیلومتر برد
روسها هیچگاه نتوانستند از تاثیر ضربه ای که بلنکو به آنها زده بود خلاصی یابند هر چند که تمام میگ-۲۵ها بعدها بهسازی شدند و میگ-۳۱ های گرانقیمت درکنارشان قرارگرفتند. در حقیقت، تصمیم درستی که درباره بهسازی میگ-۲۵ ها وتوسعه میگ-۳۱ گرفته شد هزینه ای بسیار سنگین و کمرشکن بر بودجه نظامی شوروی وارد نمود
از ان گذشته فرار بلینکو برای شوروی بسیار بد شگون بود زیرا آغازگر بدبیاری های پیاپی این کشور شد زیرا هنوز شوروی از شوک بلینک بیرون نیامده بود که ماجرای ادولف تولکاچف مهندس ارشد شرکت فازترون بوجود آمد که به مراتب ضربه سنگین تری بر شوروی وارد نمود.

ماجرای بدبیاری های شوروی را فعلا در همین جا نگه میداریم و به سراغ متحدان دو ابرقدرت میرویم
در اواخر دهه هفتاد چند جابجایی مهم در متحدین دو ابر قدرت صورت گرفت که در طی آنها روسها و آمریکایی ها توانستند به سلاح های رقیبشان دست بیابند. پس از کودتای ۱۹۷۴ اتیوپی و در طی جنگ اوگاندا و سومالی، اتیوپی یکی از دوستان خوب روسیه و کوبا شد. اینگونه بود که تایگرهای اتیوپی در دستان متخصصین روسی قرارگرفتند. سومالی نیز در این گیر و دار به سوی چین و کشورهای غربی چرخید و در عوض دریافت سلاح از آنها، میگهای و پایگاه هایش را جهت معامله عرضه کرد.

این مسئله به صورت عام پذیرفته شده است که هنگامی که یک تکنولوژی به کشوری فروخته می شود به عنوان قسمتی از دارایی های آن کشور در می آید و لوازم یدکی باید مطابق با قراردادها به مشتری تحویل داده شوند. بهترین نمونه این مسئله کشور مصر است. در اوایل سال ۱۹۷۴ نیروی هوایی مصر دومین نیروی هوایی عرب پس از سوریه- بود که به میگ-۲۳ دست یافت. هشت فروند رهگیر میگ-۲۳ ام اس، ۸ فروند جنگنده میگ-۲۳ بی ان و ۴ فروند میگ-۲۳ آموزشی در پایگاه “مرصا مطروح” سازماندهی شدند تا این مرحله همه چیز خوب و بر وفق مراد طرفین بود ولی مسئله از این مرحله شروع شد  اندکی پس از رسیدن میگها به مصر، رابطه قاهره و مسکو بسرعت رو بسردی گذاشت  و روسها از دادن قطعات و پشتیبانی فنی تجهیزات ارتش مصر خودداری کردند. اینگونه بود که میگهای جدید نیروی هوایی مصر پس از یکسال از خدمت خارج شدند ولی مصر روش جدیدی برای بهره بردن از این تجهیزات پیدا نموده بود
بزودی چین و آمریکا به میگ-۲۳ های مصری علاقمند شدند؛ آمریکا برای کسب اطلاعات و چین برای مقاصد فنی. پس از یک سری مذاکرات، مصر موافقت کرد تا ۱۰ فروند میگ-۲۱ ام اف، ۲ فروند میگ-۲۳ ام اف، دو فروند میگ-۲۳ بی ان، دو فروند میگ-۲۳ یو و ده فروند موشک آ اس-۵ خود را به چین بدهند تا در عوض از چینی ها پشتیبانی فنی جهت ناوگان میگ-۱۷ ها و میگ-۲۱ در خدمت مانده و همچنین بمب افکن های توپولف ۱۶ باجر خود را بدست آورد. آمریکایی ها حتی هواپیماهای بیشتری دریافت کردند. سلاح هایی که به آمریکایی ها رسید عبارت بودند از حداقل شانزده  فروند میگ-۲۱ ام اف، دو فروند سوخو-۲۰ ؛ دو فروند میگ-۲۱ یو، شش فروند میگ-۲۳ ام اس، ۶ فروند میگ-۲۳ بی ان، ۲ فروند میل می-۸ و ده فروند موشک سام-۵ بود
 در عوض، مصری ها توانستند تعدادی فانتوم آمریکایی به همراه قطعات و موشکهایشان را به دست آورند. جالب اینکه، در اوایل سال ۱۹۷۹ مصری ها میگ-۲۱ های خود را به موشکهای سایدویندر آمریکایی مسلح کردند و حتی در یک درگیری مرزی با میگ-۲۳ های لیبیایی توانستند یکی از آنها را با سایدویندر شکارکنند.
لازم به گفتن نیست که این معامله برای هر دو طرف برد ؛ برد بود و آمریکا و چین هواگردهای به دست آمده از مصر را به سرعت مورد آزمایش قراردادند و تمام آموختنی ها را درباره آنها آموختند. میگ-۲۱ های ام افی که به چین داده شدند الگویی برای ساخت جنگنده های جی-۷ سی و احتمالا جی-۷ دی چینی شدند.

در اواخر دهه هفتاد ایالات متحده توانسته بود یکی دو جین هواپیماهای جنگنده تولید شوروی را بدست آورد. تعداد هواپیماهای روسی آنقدر زیاد بود که  نیروی هوایی آمریکا توانست اسکادران آزمایش و تحقیق ۴۴۷۷ معروف به کلاه قرمزها را سازماندهی کند.
وظیفه این اسکادران ها بازسازی یگانهای هوایی شوروی و ایفای نقش خلبانهای ارتش سرخ در مانورها و تمرینات نظامی نیروی هوایی ایالات متحده را برعهده داشته
وبا شبیه سازی نبردهای هوایی وظیفه مشخص نمودن نقاط ضعف و قوت تجهیزات خودی اعم از هواپیماهای جنگنده ، رادارها ، و تجهیزات دفاع هوایی را برعهده داشتند
البته از دست دادن این هواگردها برای روسیه اهمیت خیلی زیادی نداشت نه به اندازه ضربه ای که ویکتور بلینکو و ادلف تولکاچف بر پیکره ارتش سرخ و نیروهای نظامی شوروی وارد نمودند. حتی فرار بلینکو که باعث لو رفتن اسرار برنده ترین سلاح شوروی یعنی میگ -۲۵ و تحمیل هزینه سنگین ارتقای تمامی میگ های ۲۵ شوروی را در پی داشت ، در مقابل ضربه که تولکاچف به شوروی زد تلنگری کوچک بحساب می امد

ادولف تولکاچف که بود

خانواده و دوستانش او را «ادیک» می نامیدند، مردی با چشم هایی به رنگ خاکستری، پیشانی پهن و ابروهای قهوه ای پرپشت و بینی که در قسمت اتصال به صورت به دلیل یک حادثه در حین بازی هاکی در زمان کودکی کمی کج شده بود. با قدی در حدود ۱۷۰ سانتیمتر، آدولف تولکاچف برای دوستان و اطرافیانش انسانی ساده و قابل اطمینان به نظر می رسید. او چنان کم حرف و محتاط بود که حتی به پسرش نیز در مورد محل کار و شغلش چیزی نمی گفت اما در واقع او در یک آزمایشگاه نظامی ارتش اتحاد جماهیر شوروی کار می کرد و در زمینه ی رادارهای نظامی هوایی تخصص داشت. برخلاف ظاهر آرام و ساده اش، اما ذهن تولکاچف آرام نبود.
وی یکی از قربانیان دوران سیاه استالین بود و برگی از تاریخ سیاه اتحاد جماهیر شوروی کابوس وی شده بود و حال او می خواست که انتقام بگیرد انتقام همه ظلمی را که در زمان استالین بر خانواده او شده بود را باید میگرفت و همین او را مصمم و بی باک میساخت
همواره جاسوسان و عوامل نفوذی موفق کسانی بوده اند که انگیزه های بالایی داشته اند حال این انگیزه میتواند وطن پرستی باشد ، گاه دینی و مذهبی و یا حس تلافی شکست ولی از همه خطرناک تر حس انتقام جویی میباشد انهم انتقام خانواده ای که بیگناه مورد تعدی و ظلم قرار گرفته اند ، همان حسی که عوامل داعش را به بمب های انسانی و متحرکی مبدل میکند که براحتی خود را منفجر میکنند
در مورد تولکاچف خشم و حس انتقام جویی او را به موفق ترین و باارزش ترین مامور سیا که در طول دوران جنگ سرد به درون سیستم نظامی شوروی نفوذ کرده بود تبدیل کرد.
مدارک و طرح هایی که او در اوایل دهه ۱۹۸۰ به سازمان سیا رساند رازهای فعالیت ها و پیشرفت های راداری شوروی را فاش کرده و برنامه های آینده آن ها برای ساخت سلاح های پیشرفته را در اختیار آمریکایی ها قرار داد.
 کمک های جاسوسی او ایالات متحده را در شرایطی قرار داد که بتوانند در مصاف های هوایی حاکم بلامنازع اسمان ها باشد و ضعف های سیستم های دفاع هوایی اتحاد جماهیر شوروی را به اثبات رساند.

تولکاچف

 این که موشک های کروز و بمب افکن های ایالات متحده می توانستند بدون شناسایی شدن توسط رادارهای شوروی به پرواز درآیند
طبق اظهارات یکی از مقامات پنتاگون اسرار و اطلاعاتی که تولکاچف در اختیار سیا قرار داد فقط در یک مورد منجر به صرفه جویی ۵ میلیارد دلار هزینه تحقیقات و توسعه در پروژه ای نظامی شد
در صنعت هوایی نیز مانند دیگر حوزه های تکنولوژی، اتحاد جماهیر شوروی سعی داشت خود را به غرب رساند.
در اوایل دهه ی ۱۹۷۰، رادارهای هوایی شوروی نمی توانستند اشیاً در حال حرکت نزدیک به زمین را شناسایی کنند، بدین ترتیب در شناسایی موشک های کروز و بمب افکن هایی که نزدیک به سطح حرکت می کردند شکست می خوردند. این ضعف به یک چالش طراحی برای تولکاچف و مهندسانی که در این آزمایشگاه نظامی با او کار می کردند تبدیل شده بود. آن ها به شدت تحت فشار بودند که راداری بسازند که بتواند در اصطلاح «از بالا به پایین نگاه کند» و اشیاء متحرکی که نزدیک سطح زمین حرکت می کردند را شناسایی نماید.

ارتش ایالات متحده قصد داشت با استفاده ازبمب افکن هایی که در ارتفاع بسیار پایین حرکت می کردند و در صورت بروز جنگ وارد خاک شوروی شده و بدون متوجه شدن سیستم های راداری ضربه ی سختی به این دشمن دیرینه وارد کند. تولکاچف در دهه ی ۱۹۵۰ به موسسه ی تحقیقات علمی مهندسی-رادیویی موسوم به«فازوترون» شده بود که در زمینه ی تحقیق و توسعه ی سیستم های راداری نظامی پیوست که حوزه ی فعالیت های آن از سیستم های دیدبانی ساده به سیستم های هدایت تسلیحات نظامی و سیستم های پیچیده هوانوردی گسترش پیدا کرده بود. این تنها مکانی بود که وی در تمام طول عمرش در آن مشغول به فعالیت تحقیقاتی دولتی می شد.

یوری ساخاروف طراح بمب های هسته ای ، حرارتی اتحاد شوروی و استاد معنوی تولکاچف که بیشترین تاثیر را بر وی گذارد

 

طراحی عملیات خوشه چینی شبانه

پس ازموضع گیریهای تند و افراطی دانشجویان انقلابی و حرکت شتاب زده وعجولانه اشغال سفارت آمریکا که متاسفانه باعث عواقب و فشارهای زیادی به کشور شد روابط ایالات متحده و ایران قطع و امریکا ایران را تحریم نمود
در نتیجه تحویل قطعات یدکی و پشتیبانی فنی از تسلیحات فروخته شده به ایران قطع گردیدپس از شروع جنگ تحمیلی و با گذشت چند سال ابتدایی جنگ ایالات متحده و کشورهای غربی پیش بینی مینمودند که تسلیحات فروخته شده به ایران خصوصا در نیروی هوایی که تمام جنگنده های ان را تولیدات امریکا تشکیل میداد و جنگنده پیچیده ای چون تامکت را در اختیار داشت که جز ایران و ایالات متحده هیچ کشوری این جنگنده را در اختیار نداشت بمرور زمین گیر و از خدمت خارج شوند
گزارشهایی وجود داشت که ادعا می کردند بکارگیری فونیکس از جانب ایران امری نادر است درحالیکه نبردهای هوایی بسیار روشن بودند رسانه های عمومی پر بودند از گزارشهایی درباره “نبردهای هوایی که تامکت ها در ان موفق به سرنگون نمودن هواگردهای مختلف عراقی انهم بوسیله موشک فونیکس
رفته رفته انچنان از نظر روانی خلبانان عراقی تحت تاثیر نام تامکت ها قرار گرفته بودند که به انها دستور داده شده بود هرجا به جنگنده اف -۱۴ برخورد نمودند بلافاصله ماموریت خود را لغو و بسمت پایگاه برگردند
با طولانی شدن جنگ سازمانهای اطلاعاتی غربی بشدت سردرگم شده بودند وضعیت ناوگان هوایی ایران و تامکتهایش برای ناظران غربی غیرشفاف شده بود و این اصلا قابل قبول نبود خصوصا با توجه به احتمال بالای وقوع درگیری بین نیروهای ایرانی و واحدهای دریایی ایالات متحده لزوم در اختیار داشتن اطلاعات دقیقی از وضعیت دقیق و میزان امادگی نیروهای ایرانی بیشتر نیز میشد
 سردرگمی غربی ها هنگامی بیشتر شد که چند نفر از ایرانی ها پناهنده شدند. 2 نفر از آنها با فانتومهایشان در سالهای ۸۳ و ۸۴ به ترکیه و عربستان سعودی گریختند. آنها گزارش دادند که وضعیت هواپیماهای باقی مانده ایران بسیار بد و نگهداری آنها ناقص است در حالیکه گزارشهای سرویس های اطلاعاتی تصویری کاملا متفاوت ارائه می دادند. درحقیقت، در ابتدای سال ۸۶ در حالیکه تغذیه ماشین نظامی ایران به صورت مخفیانه آغاز شده بود تا نیروهای طرفدار ایران در بیروت گروگانهای آمریکایی را آزادکنند نگرانی کاخ سفید درباره توانایی ها نیروی هوایی ایران روز به روز افزایش می یافت. با وجود این حقیقت که ایران از هواپیماهای پیشرفته آمریکایی بدون کمک آمریکا استفاده می کرد و با وجود این حقیقت که تنها تعداد اندکی از قطعات یدکی هواپیماها به صورت مخفیانه به ایران فرستاده شدند ایرانیها بارها نشان دادند که نیروی هوایی شان هنوز فعال و موثر است. آنها نه تنها توانسته بودند هواپیماهای پیچیده آمریکایی را نگهداری کنند بلکه حتی چند فروند از هواپیماهای آسیب دیده را نیز تعمیر کرده و دوباره به خدمت گرفتند
در واقع ایالات متحده این احتمال را میداد که ایران فامتومها و تایگرهای خود را با کمک کشور دیگری و با خرید لوازم یدکی بصورت مخفیانه و با قیمتی گزاف عملیاتی نگه دارد زیرا کشورهای متعددی در دنیا کاربر این جنگنده ها بودند که برخی از انها روابط تجاری گسترده ای با ایران داشتند ولی ماجرای تامکت ها به این سادگی نبود چون اف -۱۴ بجز ایران و ایالات متحده در اختیار کشور دیگری نبود و چگونگی بدست اوردن لوازم یدکی ان برای امریکا بسیار مهم و حیاتی بود.

با شروع انقلاب اسلامی ایران به یکباره ایران به مرکز توجه دو ابرقدرت تبدیل گردید
در واقع در زمان حکومت شاه فقید ایران بعنوان نوک پیکان مبارزه با کمونیسم و همچنین خط مقدم جبهه ناتو بر علیه کمونیسم بحساب می امد به همین دلیل ایالات متحده اقدام به مسلح نمودن ایران به سلاحهای پیشرفته و مدرن نمود
در دهه ۱۹۷۰ سیل سلاحهای پیشرفته و مدرن ایالات متحده بسمت ایران سرازیر گردیداغلب این جنگ افزارها لبه فن اوری غرب بحساب می آمد از جنگنده های اف -۱۴ تامکت و فانتوم تا تانک های چیفتن بریتانیایی و ام -۶۰ امریکایی و ایران به یک انبار بزرگ از تسلیحات مدرن غرب مبدل گردیده بود
بالگردهای تهاجمی کبرا و بالگردهای شینوک در نوع خود جزو بهترینها بودند
هزاران تیر موشک هوا به هوای مدرن وارد ایران شده بود که مانند فونیکس بجز ایالات متحده فقط ایران صاحب این موشک رادار فعال فوق پیشرفته بود
زرادخانه های تسلیحاتی ایران گنجینه گرانبهایی بود که درست در کنار مرزهای شوروی قرار داشت اغلب جنگ افزارهای در خدمت ایران حتی به کشورهای متحد امریکا در ناتو هم تحویل نگردیده بود
پس از وقوع انقلاب در ایران و روی کار آمدن نظامی ضد غربی شوروی امیدوار بود بتواند با مسالحه با این دولت نوظهور به این گنجینه دست پیدا نمایدو ایالات متحده نیز وحشت زده از این موضوع سعی میکرد از تمام امکانات خود برای جلوگیری از این موضوع استفاده کند
حتی در ادامه ایالات متحده سعی نمود جنگنده های فوق پیشرفته تامکت را از طرق کشور شیلی و بنام این کشور از ایران خریداری نماید که با مخالفت برخی از فرماندهان وقت نیروی هوایی ره به جایی نبرد
صدالبته بزودی نظام نوپا نیز با شعار معروف نه شرقی و نه غربی مواضع خود را اعلام نمود تا روسها بدانند که مسالحه با دولت جدید نیز به همان اندازه حکومت پیشین دست نیافتنی میباشد(( در انزمان خوشبین ترین سیاستمداران هم پیش بینی نمیکردند با گذشت دو هه روسها به برادر و شریک راهبردی ایران تبدیل شوند ))
بهرحال ایران جدید به بستر جدیدی برای رقابت شرق و غرب تبدیل شد
بزودی شایعاتی درباره فرار یک خلبان ایرانی سر زبانها افتاد که تامکت خود را به همراه یک فروند موشک فونیکس عملیاتی به شوروی برد. بر اساس گزارشهایی مانند این، رادارهای برد بلند و “آآ-9 “-سلاح اصلی میگ-31- مستقیما از رادار تامکت و موشک فونیکس کپی برداری شده اند.
 مهندسین موسسه “ویمپل” -که طراحی و ساخت آآ-9را انجام دادند- همواره این شایعه را رد می کنند و مدارک اندکی وجود دارد که آآ-9 بر اساس فونیکس ساخته شده باشد. حقیقت این است که اگر فونیکس توسط ایرانی ها در دهه هشتاد به دست روسها رسیده باشد برای طراحی آآ9- بسیار دیر بوده است چرا که این موشک در دهه ۷۰ ساخته شده است. به علاوه، آآ9- یک موشک هدایت راداری نیمه فعالآشیانه یاب است در حالیکه فونیکس آمریکایی یک موشک راداری فعال است و کاملا از نظر سیستم هدایتی متفاوت میباشند و فقط وجه اشتراک انها برد بلند بودن هر دو میباشد

تلاشهای ایالات متحده در ایران

همانگونه که گفته شد پس از انقلاب ایالات متحده که بشدت نگران لو رفتن تکنولوژی های مدرن نظامی خود بود
دست به تلاشهای گسترده ای جهت جلوگیری از لو رفتن این اسرار نمود که مهمترین ان خرید و بازگردان دو باره این تجهیزات و ایجاد خرابکاری در سیستم های پیشرفته انها بود.

استاد و سمبل معنوی تولکاچف

ادولف تولکاچف تا انزمان ساخاروف را ندیده بود ولی بشدت تحت تاثیر افکار این مرد آزاده قرار گرفته و بدون اینکه خود بخواهد مرید ساخاروف شده بود ساخاروف و تولکاجف وجه اشتراک زیادی با یکدیگر داشتند
هر دو از نخبگان علوم نظامی بودند به سری ترین اطلاعات و مکانهای نظامی دسترسی داشتند
ساخاروف طراح اصلی بمب های هسته ای حرارتی شوروی بود. وی در دهه ی چهارم زندگی خود به عنوان یک دانشمند شناخته شده وارد آکادمی علوم شده و در حالی که به شدت از عواقب زیست محیطی و اخلاقی تحقیقات خود بیم داشت نقش مهمی در متقاعد کردن خروشچف برای امضای یک پیمان منع محدود آزمایش های هسته ای با ایالات متحده در سال ۱۹۶۳ ایفا کرد.
تولکاچف تحت تاثیر عمیق سخنرانی ساخاروف قرار گرفت سخنرانی وی در مورد پیشرفت، همزیستی صلح طلبانه و آزادی ذهنی بود
 افکار ساخاروف در این متن بسیار گسترده و دوراندیشانه مطرح شده بود و به وضوح هشدار می داد که موجی از جنگ هسته ای، گرسنگی، فجایع زیست محیطی و حکومت استبدادی این سیاره را تهدید کرده و ایده های واقع گرایانه و آرمانشهری خود را برای نجات دنیا ارائه داده بود یک هفته بعد از این سخرانی ساخاروف از تمامی سمتها و پست های خود کنار گذارده و اخراج شد
ولی تاثیر گسترده ای که افکار وی بر مریدانش گذارد هرگز از بین نرفت روز بروز فشار دولت شوروی بر ساخاروف بیشتر میشد واین بر خشم دوستداران وی مانند تولکاچف می افزود
خصوصا که تولکاچف خود زخم خورده نیز بود و همه این مسائل باعث ایجاد حس انتقامی قوی در تولکاچف شد
تولکاچف تصمیم خود را گرفت وابتدا قصد داشت با انتشار سخرانی ها و مطالب ممنوع شده ساخاروف و دیگر آزاد اندیشان شوروی در نشریات خارجی شروع کند
امایک اتفاق مسیر اور اتغییر داد اتفاقی که توسط ویکتور ایوانویچ بلینکو خلبان میگ-۲۵ رقم خورد

فرار بلینکو و تاثیر آن بر تولکاچف

در سپتامبر ۱۹۷۶ از خبرها شنید که یک خلبان هواپیمای جنگی شوروی همراه با میگ-۲۵ خود به  ژاپن پناهنده شده است. وقتی که در پی این اتفاق مقامات شوروی به مرکز تحقیقاتی فازوترون دستور دادند که سیستم راداری جدیدی برای میگ-۲۵ طراحی کنند. در این زمان بود که تولکاچف دریافت که بزرگ ترین سلاحش علیه اتحاد جماهیر شوروی ارسال جزوه هایی حاوی سخنان مخالف حکومت نیست بلکه درست در کشو میز او قرار دارد: نسخه ها و گزارش هایی که سری ترین اسناد تحقیقات نظامی ارتش شوروی را در خود داشت. او با خیانت و دادن این برنامه ها به اصلی ترین دشمن آن یعنی ایالات متحده می توانست بیشترین صدمه را به این سیستم حکومتی ظالم و فاسد وارد نماید.

تولکاچف در نامه های خود به سازمان سیا حتی گفته بود که در ابتدا قصد داشته این اسناد را به چین بفروشد. وی درباره ی نقشه ی خود چنین می گوید
 در مورد آمریکا، آیا این کشور مرا مسحور کرده و عاشق آن شده ام؟ خیر هرگز چنین نیست ، من هیچ گاه کشور شما را از نزدیک با چشمان خود ندیده ام و برای دوست داشتن چیزی که ندیده ام علاقه زیادی ندارم
با این وجود، بر اساس برخی واقعیات، به این نتیجه رسیدم، که ترجیح می دهم در آمریکا زندگی کنم. تنها به همین دلیل است که تصمیم گرفته ام همکاری خودم را به شما اعلام کنم
تولکاچف مانند همیشه در ساعت ۸ صبح پشت میز کارش در فازوترون بود اما بیشتر ذهنش به آن چیزی که در خارج از دفتر کارش می گذشت معطوف شده بود.
تولکاچف شروع به برنامه ریزی نمود  او به زودی دریافت که یک نقص امنیتی در فازوترون وجود دارد و برای فعالیت های جاسوسی خود از همین نقطه ضعف استفاده نمود. او در طول ساعات ناهار تعدادی از این اسناد محرمانه را داخل جیب کتش قرار می داد و با یک پیاده روی ۲۰ دقیقه ای خود را به آپارتمان خالی اش می رساند. سپس در آن جا دوربین پنتاکسی که سازمان سیا به او داده بود را روی دسته صندلی سوار کرده و با قرار دادن یک لامپ در کنار آن از این اسناد عکس های واضح می گرفت. بعد از ناهار نیز این اسناد را به مرکز تحقیقاتی باز می گرداند. سپس فیلم ها را در طول ۲۱ ملاقاتی که در خیابان های مسکو با مامورین سازمان سیا داشت به آن ها تحویل می داد.

خب در ادامه مبحث سرقت فن اوری های نظامی به ایران رسیدیم البته تا پیش از انقلاب مورد خاصی در این مورد نبود و تنها حادثه قابل ذکر در این زمینه فرار یکی از خلبانان ناراضی اتحاد جماهیر شوروی بهمراه جنگنده سوخو-۹ خود به ایران بود.
حال به وضعیت ایران بعد از انقلاب اسلامی میرسیم در این مقطع فن اوری ها و تجهیزاتی که از ارتش ایران لو رفت در دو دسته طبقه بندی میگردد
اول تجهیزاتی که در جریان جنگ به غنیمت ارتش عراق گرفته شد و به کشورهای دیگر منتقل گردید مانند تانکهای چیفتن که پس از به غنیمت گرفته شدن توسط عراق بخشی از ان به کشور اردن که خود کاربر چیفتن بود تحویل گردید( توضیح اینکه در این کشور نیز این تانکها توسط سازنده مورد ارتقای سنگینی قرار گرفته و از نظر کارایی نزدیک به تانکهای چلنجر شده و بخدمت گرفته شد) و بخش دیگری از چیفتن ها جهت ارتقای تانکهای تی -۵۵ عراق به استاندارد اینگما از زره این تانکها استفاذه گردید یا مانند غلاف اخلالگر فانتوم به شوروی ارسال گردید
بخش دوم تجهیزاتی بود که بصورت مستقیم و کاملا سالم منتقل گردید که خود باز به دو دسته تقسیم میگردد بخشی توسط خلبانان ناراضی به کشور عراق و ترکیه فرار کرده و دسته دوم نیز توسط مسولان و در قالب معامله تسلیحاتی به کشور ثالثی منتقل گردیدند که تا حد ممکن به این موارد اشاره میکنیم
ابتدا به یک نمونه که در قالب معامله ای تسلیحاتی به چین منتقل گردید اشاره مینماییم
چین پس از ساخت جنگنده تهاجمی جی اچ -۷ نیاز به یک رادار مناسب جهت نصب بر روی این جنگنده داشت در انزمان رادار مناسبی در چین در دسترس نبود و الگوی مناسبی نیز جهت کپی کردن موجود نبود
لذا طرف چینی پذیرفت درقبال دریافت یک نسخه از رادار پیشرفته جنگنده اف -۱۴ تامکت  قول انتقال برخی از فن آوری های خود مانند موشک های ضد کشتی را به تهران داد
در نتیجه رادار جی ال ۱۰ جنگنده جی اچ-۷ بر اساس رادار دبلیو جی ۹ جنگنده اف۱۴ تامکت ساخته شده. این رادار در اواخر دهه ۱۹۸۰ از طریق ایران به چین رسید . جی ال ۱۰ ای یک رادار پالس داپلر چند منظوره است که نسخه ارتقا یافته ای دبیلو جی ۹ میباشد این رادار دارای  برد کشف ۱۰۴ کیلومتر برد ضد یک جنگنده است و میتواند ۱۵ هدف را رهگیری وبا چهار هدف درگیر شود. اگرچه از نظر برد و میزان اهداف   قابل درگیر پاینتر  از رادار اف-۱۴ است ولی کارایی کلی ان بسیار برتر است
 از جمله برتری ان  می توان به  توان کشف و رهگیر اهداف زمین ، نقشه برداری از سطح زمین  و توان تعیقب  عوارض زمین  و همچنین توان قفل و درگیر با اهداف  دریایی با موشک ضد کشتی اشاره کرد . این رادار دارای  دیش ارایه فازی  و پردازنده دیجیتال است در حالی که رادار اف-۱۴دارای پردازنده  انالوگ است.البته توان نقشه برداری دو بعدی از زمین  در طول خدمت به این رادار داده شد

ماجرای فرار جت وی ای پی آیت الله هاشمی رفسنجانی:

ماجرای بعدی به تاریخ ۲۱ مرداد سال ۶۵ برمیگردد
ماجرا از این قرار بود که هواپیمای وی ای پی جت فالکون ۲۰ که جهت انتقال مرحوم آیت الله هاشمی در خدمت بود با هدایت خلبان آن علی‌اکبر محمدی برادر سعید محمدی خواننده لس انجلسی، پس از برخاستن از فرودگاه رشت، خاک ایران را ترک کرد و با استفاده از فضای ترکیه در یکی از فرودگاه‌های بغداد به زمین نشست. خبر گزاری یوگوسلاوی ضمن تایید این خبر، به نقل از مصاحبه خلبان در بغداد، اقدام وی را یک اقدام شخصی و در اعتراض به جنگ ایران و عراق توصیف کرد. خبرگزاری آلمان، رویترو کویت نیز گزارش‌های مشابهی منتشر کردند. رسانه‌های خارجی مدعی شدند همسر و یکی از دختران هاشمی رفسنجانی در این هواپیما بوده و به عراق پناهنده شده‌اند!

آنگونه که در پاورقی کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی آمده است؛ خلبان نامبرده یک ماه پس از فرار، از طریق عراق به آلمان غربی رفت و در روز جمعه ۲۶ دی ماه ۱۳۶۵ در هامبورگ به دست دو ناشناس کشته شد. پلیس هامبورگ این ترور را سیاسی و مربوط به اداره امنیتی پلیس دانست
بعدها شایعاتی در مورد مسلح نمودن این جت به کمک متخصصین داسو فرانسه به موشک ضد کشتی و استفاده از ان در عملیات حمله به کشتی های تجاری در خلیج فارس وجود داشت البته مشخص نیست که این شایعات تا چه حد صحت داشته و آیا ارتش عراق چنین تغییر کاربری را انجام داد یا خیر.

 پیشتر به تفصیل در مورد وضعیت خاورمیانه و دلایل اهمیت این منطقه از نظر نظامی برای دول قدرتمند توضیح دادیم و گفتیم که تا اواخر دهه ۶۰ این منطقه اهمیت خیای زیادی برای ابرقدرت شرق و غرب نداشت ( دوستان از نظر نظامی داریم بررسی میکنیم و نه موقعیت سوق الجیشی و یا تامین انرژی دنیا) زیرا اغلب کشورهای این منطقه بتازگی استقلال یافته بودند و تا دهه ۶۰ فاقد یک ارتش منسجم و قدرتمند بودند و تسلیحات در خدمت انها نیز اغلب بجا مانده از جنگ دوم جهانی بود که مازاد بر نیاز متفقین بودند ودر قالب کمک نظامی به این کشور بصورت رایگان و یا با بهایی اندک فروخته شده بودند و فاقد تکنولوژی خاص و مدرنی بودند
در نتیجه فعالیتهای جاسوسی و تلاش برای بدست آوردن تکنولوژی های برتر رقیب عمدتا در اروپا وشرق آسیا متمرکز بود
اروپا نیز که از مرحله جنگ گذر کرده بود به یک نظم و ترتیب نظامی منسجم رسیده بودو فعالیتهای جاسوسی و تحرک رقیب بشدت رصد میشد و سوای از سالهای اولیه پس از جنگ‌جهانی دوم که برخی از نظامیان ناراضی کشورهای کمونیستی شرقی به غرب گریختند موارد نادری از اینگونه پناهندگی و انتقال تجهیزات مدرن خود به کشور دیگری وجود دارد
لذا شرق آسیا به بستر بسیار مناسبی برای هر دو قدرت نظامی وقت بدل شده بود که به تجهیزات و فن اوری های پیشرفته رقیب دسترسی پیدا کنند و بخش مهمی از فن اوری های لو رفته در نتیجه جنگ کره و ویتنام اتفاق افتاد
ولی از اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰ با شدید تر شدن تنش و رقابت بین کشورهای خاورمیانه و فشار این کشورها بر حامیان قدرتمند خود برای دریافت سلاحهای مدرن تر خاورمیانه وارد یک مسابقه تسلیحاتی گردید وسیل سلاحهای مدرن و فن اوری های پیشرفته به این کشورها سرازیر شد
خاورمیانه به یک ویترین پر و پیمان از اخرین فن اوری های نظامی نظیر جنگنده های میگ -۲۵ و اف -۱۴ و اف -۱۵ و سایر جنگ افزارهای مدرن تبدیل شده بود
این موضوع یک اشکال بزرگ داشت که کشورهای قدرتمند نیز بخوبی به ان واقف بودند
موضوع این بوده ( و هنوز هم این مشکل وجود دارد ) که سرمایه گذاری در هر ضمینه ای در خاورمیانه ریسک بالایی دارد زیرا تمام کشورهای خاورمیانه توسط حکومت های غیر مردمی و دیکتاتوری اداره میشد که هر لحظه در خطر سرنگون شدن بودند و طبق موازین بین المللی نیز فن اوری های فروخته شده به یک کشور جزو دارایی های ان کشور میباشد ولذا حکومت بعدی وضعیت را مبهم میکرد ( بسیاری از تکنولوژی های نظامی به خاطر عوض شدن حکومت ها و جابجا شدن متحدین کشورهای قدرتمند لو رفتند.

ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود و پس از سالها که شاه فقید بعنوان متحد غرب انواع تجهیزات و سلاحهای پیشرفته را برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دریافت نمود به یکباره با وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی بدلیل مواضع تند ، شتابزده و انقلابی بخشی از انقلابیون به دشمن ایالات متحده تبدیل گردید لذا امریکا شدیدا نگران فن اوری های پیشرفته خود بود که در این کشور بجا مانده بود و در طی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا کنترل تعداد زیادی از تجهیزات با تکنولوژی بالا را که در دهه گذشته به شاه فروخته بود از دست داد. شایعاتی رایج بود که بر طبق آنها ماموران سیا به عنوان مقاطعه کاران نیروی هوایی ایران در حال خراب کردن تامکتهای ایرانی در روزهای پرآشوب انقلاب بودند تا ایران نتواند از موشکهای فونیکس در رزم هوایی استفاده کند ثد البته پس از وقوع جنگ تحمیلی و با استفاده گسترده ایران از تجهیزات خود خلاف این ادعا ثابت شد
البته این شایعات بر اساس حداقل سه   تلاش واقعی آمریکایی ها در خراب کردن قطعات پیشرفته موشکهای فونیکس و هواپیماهای هرکولس بود. البته تمام این کوششها بی نتیجه ماندند.
بهر حال پس از انقلاب جنگ روانی سختی نیز در بخش تجهیزات نظامی در خدمت ایران در گرفته بود و هر منبعی ادعایی مینمود حتی گزارشی از چهل و هشت خلبان اسرائیلی بود که توانسته بودند به صورت مخفیانه ۴۸ فروند تامکت ایرانی را خارج کرده و در یک پایگاه سری بر زمین بنشانند. به هر حال صرف نظر از آنچه که در سال ۱۹۷۹ اتفاق افتاد، ایرانی ها در آغاز جنگ ، هم از تامکتهایشان استفاده کردند و هم از موشکهای فونیکس درخدمت خود.

گزارشهایی وجود داشت که ادعا می کردند بکارگیری فونیکس از جانب ایران امری نادر است. درحالیکه نبردهای هوایی بسیار روشن بودند رسانه های عمومی پر بودند از گزارشهایی درباره “نبردهای هوایی به صورت شگفت انگیزی کم شدت”. در نتیجه این گزارشها، وضعیت ناوگان هوایی ایران و تامکتهایش برای ناظران غربی غیرشفاف شده بود.

مرگ فجیع پدر و مادر همسر تولکاچف

ناتاشا همسر تولکاچف تنها دو سال داشت که مادرش، سوفیا افیموونا بامداس، که عضو حزب کمونیست و رییس بخش برنامه ریزی در وزارت خانه صنعت الوار بود دستگیر شده و بلافاصله اعدام گردید. سوفیا بعد از دیدار با پدرش که یک تاجر موفق در دانمارک بود به جرم خرابکاری محکوم شد. پدرش یک سرمایه دار و خارجی بود و همین برای اتهام زنی به دخترش کفایت می کرد.
پدر ناتاشا، ایوان کوزمین، که از اعلام برائت از همسرش امتناع ورزیده بود بلافاصله پس از اعدام همسرش به زندان مخوف بوتیرسکایا در مسکو فرستاده شده و در آن جا به جرم مشارکت در یک سازمان تروریستی ضد شوروی محکوم گردید و در ادامه به یکی از کمپ های کار اجباری در سیبری فرستاده شد. ناتاشا نیز به یکی از یتیم خانه های دولتی منتقل گردید که در آن دوران به دلیل تعداد بی شمار والدینی که به آن ها برچسب «دشمنان مردم» زده شده بود به شدت شلوغ و پرکار بودند. او دیگر تا سن ۱۸ سالگی پدرش را ندید و تنها سه سال بعد پدرش به دلیل بیماری مغزی در مسکو درگذشت.

ناتاشا در سال ۱۹۵۷ و تنها یک سال پس از مرگ پدرش با آدولف تولکاچف ازدواج کرد. او سعی می کرد خود را از دردسر دور نگه دارد
زمانی که ناتاشا و آدولف با هم ازدواج کردند خطر سرکوب جمعی استالین رفع شده بود اما خاطرات تلخ آن دوران هنوز هم در میان مردم پرسه می زد و به زودی به شدت خود را نشان داد.
 در اواسط دهه ی ۱۹۷۰، تولکاچف، تحت تاثیر نوشته های پر از ندای وجدان آندری ساخاروف و الکساندر سولژنیتسین که هر دو به شدت به مبارزه با خودکامگی حزب کمونیست پرداخته بودند قرار گرفت. ساخاروف نیز مانند تولکاچف منصب مهم حکومتی و اختیارات زیادی داشت اما هیچ گاه از اعلام نظرات و مخالفت های خود نیز نمی ترسید. تولکاچف آشنایی حضوری با ساخاروف نداشت اما به خوبی با دیدگاه ها و اندیشه های او آشنا شده بودساخاروف طراح بمب های هسته ای شوروی بود.

تولکاچف بشدت مراقب بود کسی از راز وی و عملیات جاسوسی او باخبر نشود

اما یک روز در سال ۱۹۸۱، تولکاچف بی احتیاطی کرد. وی همیشه بعد از اتمام کار دوربینش را جمع کرده و در فضای خالی و مخفی بالای در آشپزخانه می گذاشت که کسی به آن دسترسی نداشت. اما این بار وی با عجله وسایلش را در کشو میز کارش رها کرد. ناتاشا این وسایل را پیدا کرد و به سرعت فهمید که آدولف عزیز او مشغول جاسوسی است. سپس وقتی هر دو تنها بودند در این مورد با او صحبت کرد. نگرانی او ازمیزان صدمه ای که آدولف به دولت شوروی می زد نبود زیرا حتی بیشتر از شوهرش از این سیستم نفرت داشت. اما دوست نداشت که خانواده ی او نیز سرنوشتی مانند پدر و مادر خودش را تجربه کنند. نمی خواست که فعالیت های همسرش باعث انتقام سخت کا گ ب شود
تولکاچف که هیچ راهی برای کتمان واقعیت نداشت اعتراف کرد و ناتاشا از او خواست که دست از جاسوسی بردارد تا هیچ مشکلی برای خانواده به وجود نیاید و او نیز قول داد که همین کار را خواهد کرد، کاری که در عمل انجام نداد
تولکاچف در واقع از این کار لذت میبرد و هیجان زیاد اینکار باعث بالا رفتن ادرنالین خونش میشد و احساس سرخوشی بالایی به او دست میداد و مانند باتلاقی میماندکه هر چه میگذشت بیشتر در ان فرو میرفت
 تولکاچف همچنان به تهیه کردن کپی هایی از اسناد نظامی محرمانه برای سازمان سیا  ادامه می داد اما در اواخر سال ۱۹۸۴ و اوایل ۱۹۸۵ شوروی پی برده بود که اسرار نظامی این کشور لو رفته است
فعالیت های جاسوسی او به سرویس امنیتی کا گ ب گزارش داده شد. مامورین سازمان سیا بر این باور بودند که ادوارد لی هاوارد او را لو داده بود. هاوارد یکی از افرادی بود که قرار بود به عضویت سازمان سیا درآید اما بعد از عدم موفقیت در چندین تست رونوشت برداری از کار اخراج شد. وی پس از دستگیری تولکاچف به شوروی پناهنده شده و اتهام خود مربوط به لو دادن تولکاچف را رد کرد.
هاوارد در سال ۲۰۰۲ در مسکو درگذشت. به هر ترتیب تولکاچف در سال ۱۹۸۵ دستگیر، بازجویی و توسط دادگاه نظامی به جرم خیانت و جاسوسی به مرگ محکوم گردید. خبرگزاری رسمی دولتی شوروی در تاریخ ۲۲ اکتبر ۱۹۸۶ اعلام نمود که آدولف تولکاچف به جرم خیانت اعدام شده است

البته اتحاد شوروی نیز بیکار نبود و در اوایل دهه ۸۰ ۱۹ درنهایت روسها توانستند به تعدادی از تکنولوژیهایی که آمریکا در دهه ۱۹۷۰ به ایران داده بود دست پیداکنند اما این امر بیشتر به دلیل همکاری آنها با عراق در جنگ با ایران بود نه ارتباط مستقیم با ایرانی ها. در دسامبر ۱۹۸۲ یک فروند تایگر ایرانی به هدایت سروان دهخرقانی به وسیله آتش پدافند هوایی در شمال عراق آسیب دید. خلبان به سختی کوشش کرد تا هواپیمایش را نجات دهد اما در نهایت مجبور شد تا بدون چرخ در پایگاهی در نزدیکی شهر کرکوک فرود آید و هواپیمایش به دست عراقی ها افتاد. این هواپیما به شماره بدنه 7056-3/0976-73 قبل از اینکه برای همیشه به یک موزه نظامی در بغداد فرستاده شود به وسیله روسها بررسی شد.

در ظاهر توکالچف زندگی راحت و نسبتا مرفهی داشت وی بهمراه خانواده خود در یک آپارتمان راحت در ساختمانی دولتی که ساکنانش همگی از دانشمندان و نخبه های هوایی و موشکی شوروی سابق بودند زندگی می کرد
از همسایه های او می توان به والنتین گلوشکو، طراح اصلی موتورهای راکتی شوروی و واسیلی میشین که تلاش نافرجامی برای ساخت و پرتاب راکت ها به ماه داشت اشاره کرد. اما تولکاچف انسانی منزوی و گوشه گیر بود و با کسی ارتباط چندانی نداشت
به گفته ی خودش زمانی با همکارانش در آزمایشگاه قاطی شده بود اما حالا دیگر «شاید به دلیل بالا رفتن سن، تمامی صحبت های دوستانه برایش خسته کننده شده و عملاً چنین فعالیت هایی را متوقف کرده بود»
بالای در آشپزخانه ی تولکاچف فضای تنگی قرار داشت که وی چادر مسافرتی، کیسه خواب ها و وسایل تفریحی اش و همچنین تجهیزات جاسوسی که سازمان سیا به او داده بود را در آن جا نگهداری می کرد.
در منزل تولکاچف از ابتدا مقررات نانوشته ای حاکم بود بخاطر شغل حساس تولکاچف ناتاشا همسرش اموخته بود در کارهای وی زیاد مداخله نکند و دور و بر تولکاچف کنجکاوی نکند ، همچنین پسر تولکاچف هم از ابتدا از ماد آموخته بود که شغل پدر خط قرمزی میباشد که وی نباید از ان عبور کند
بنابراین تولکاچف خیالش از بابت لو رفتن توسط خانواده راحت بود
محل زندگی خانواده تولکاچف محله ای محصور در یک مجتمع صنعتی-نظامی،  پر از وزارت خانه، موسسه، کارخانه و محوطه های تست تسلیحات بود تولکاچف بالاترین اجازه ی دسترسی را به مناطق سری داشت. رفتارهای آن ها در انظار عمومی به شدت تحت کنترل بود و آن ها نیز یاد گرفته بودند که با پیروی از قوانین و کلیشه های سختگیرانه دولتی و حکومتی به زندگی ادامه دهند. روزها را با قوانین سخت حکومتی زندگی کرده و شب ها در خلوتشان زندگی کاملاً متفاوتی داشتند.

زخم خنجر کمونیسم

ادیک عاشقانه همسرش را دوست میداشت ولی همسرش از نظر روحی زخمی بود زخمی عمیق که توسط شمشیر کمونیسم و بدست عوامل استالین بر روح همسرش خورده بود این زخم انقدر عمیق بود که هرگز التیام نیافت ظلمی و ستمی که بر ناتاشای مظلوم و بی دفاع وارد شده بود قلب ادیک را بدرد می آورد و میفشرد هرگاه نگاه به چهره مظلوم‌ ناتاشا میکرد قلبش مچاله میشد و احساس خشمی سراسر وجود تولکاچف را میگرفت و سراسر وجودش مملو از انتقام میشد
در واقع زندگی آن ها را زندگی سخت دوران کودکی ناتاشا تحت الشعاع قرار داده بود
 ناتاشا در دوران کودکی و به دلیل سیاست های پاکسازی جوزف استالین پدر و مادرش را از دست داده و این موضوع همواره این خانواده را آزار می داد، و این باعث خشم ادیک میشد ، خشم و احساس انتقامی که در نهایت تولکاچف را به دنیای جاسوسی سوق داد
بعد از یک سری دادگاه های نمایشی در مسکو که در سال ۱۹۳۶ آغاز شد، سیاست پاکسازی ابتدا شخصیت های برجسته ی حزب کمونیست را به کام مرگ کشید و در تابستان و پاییز سال ۱۹۳۷، تمام شهروندان اتحاد جماهیر شوروی با موج های مکرر اتهام زنی، دستگیری و اعدام مواجه شدند.
یکی از بزرگ ترین سیستم های تصفیه عملیات موسوم به «کولاک» بود که با غصب زمین های کشاورزان موفق در طول اجرای برنامه ی فاجعه بار همگانی سازی و اشتراک سازی کشاورزی استالین همراه شد و در نهایت بیش از ۱٫۸ میلیون نفر از این کشاورزان نگون بخت به کمپ های کار اجباری در سیبری فرستاده شدند. وقتی که دوره ی استاندارد ۸ ساله ی زندانی شدن این افراد به روزهای آخر خود نزدیک می شد، استالین متوجه شد که با بازگشت این  افراد به خانه هایشان با موجی از دلخوری و کینه از جانب این افراد مواجه خواهد شد به همین دلیل در جولای ۱۹۲۷ فرمانی به شماره ۰۰۴۴۷ به پلیس مخفی این کشور ابلاغ کرد که کشتار این افراد در طول دو سال آینده را در پی داشت.قتل عامی فجیع که بر اثر ان افراددهها هزار نفر انسان بی گناه بدون اینکه کوچکترین خطایی کرده باشند بی رحمانه و به طرز فجیعی کشته شدند.

در واقع انبارهای مهمات ایران در زمان شاه پهلوی شدیدا پر و پیمان شده بودند و برای یک جنگ همه جانبه و برق آسا کفایت مینمود ولی مسئله اینجا بود که جنگ ایران و عراق تبدیل به یک جنگ فرسایشی و طولانی شده بود و انبارهای ایران از‌سال ۱۳۶۲ ببعد در حال خالی شدن بود و ایران بشدت نیازمند مهمات انهم از نوع غربی ان بود
 چرا که تمامی جنگ افزارهای  در خدمت ایران از ایالات متحده و غرب خریداری گریده بودند واینکه برخی دوستان میفرمایند ما با دست خالی و بدون کمک هیچ کشوری جنگیدیم خب خیلی منطقی به نظر نمیرسد زیرا ما نه تهیه کننده و سازنده مهمات بودیم و نه سلاحهایمان تولید داخل بود
از سال ۱۹۸۰ اسراییل وارد میدان شد و شروع به تقویت ایران با استراتژی دشمن ، دشمن من دوست من است نمود
در سال ۱۳۶۳ حجم ارسال اسلحه توسط اسرائیل به ایران آنقدر زیاد بود که دفتری ویژه در قبرس برای اینکار تأسیس شد. یکی از مهمترین دلالان این تجارت تاجر سعودی عدنان خاشقجی بود که بعنوان واسطه بحساب می آمد به نظر می آید که استفاده از یک تاجر عرب جهت انحراف افکار عمومی دو کشور بود
واسطه ایران در این تجارت منوچهر قربانی فر بود.در این سالها حجم زیادی سلاح و مهمات از طریق فرودگاه لارنکای قبرس به مقصد ایران بارگیری و ارسال گردید و علیرغم ثبت خروج برخی از این محموله ها معهذا اکثر محموله ها بصورت اسرار آمیزی بدون ثبت رسمی و بصورتی کاملا بی نام و نشان ارسال میگردید که نشان از گستردگی عملیات انتقال این تسلیحات و مشارکت برخی از مقامات و مسولان دیگر کشورها میباشد
در  هفته نامه قبرس در سال ۱۹۸۱ مقاله ای چاپ شد که نشان می‌داد فرودگاه لارناکا برای ارسال اسلحه به ایران استفاده شده‌است. در ۱۸ مارس ۱۹۸۲ در نیویورک تایمز مقاله دیگری چاپ شد که در آن مقامهای اسرائیلی تأیید کردند که به ایران اسلحه می‌فروشند
در سال ۱۹۸۳ یک روزنامه فرانسوی اسنادی منتشر کرد که نشان می‌داد اسرائیل ۱۳۵ میلیون دلار اسلحه به ایران فروخته‌است.
در سال ۱۹۸۶ نیویورک تایمز مقاله دیگری  چاپ کرد که نشان می‌داد اسرائیل در یک قرارداد میلیارد دلاری موشک زمین به هوا و موشک های ضد تانک به ایران فروخته‌است ( دوستان اگر مقالات کانال را پیگیری کرده باشند این محموله مربوط به عملیات کربلای ۵ میشد که ایرانیها با بدست اوردن موشکهای زمین به هوای پیشرفته و‌مدرن سوئدی موفق به سرنگون نمودن نزدیک به صد فروند هواپیمای جنگنده عراقی شدند که در ان مقاله مفصلا توضیح دادیم که در نتیجه ان ده درصد توان هوایی عراق منهدم و عراق موقتا برتری هوایی خود را از دست داد ولی بلافاصله روسها دست بکار شده و با ارسال هواگردهای جدید دوباره برتری هوایی را به عراق بازگرداندند)
آریل شارون نخست وزیر اسرائیل در سفرش به ایالات متحده در سال ۱۹۸۲ فروش اسلحه به ایران را تأیید کرد. در یک کنفرانس خبری در پاریس در سال ۱۹۸۳ شارون گفت که اسرائیل با تأیید ایالات متحده به ایران اسلحه می‌فروشد. سفیر اسرائیل در آمریکا، موشه آرنز در سال ۱۹۸۲ گفت که فروش اسلحه توسط اسرائیل به جمهوری اسلامی با تأیید بالاترین مقامهای دولت آمریکا صورت می‌گیرد

علیرغم ادعای مقامات ایالات متحده در مورد عدم آگاهی از این معاملات مدارک و شواهدی بدست آمده حاکی از آن است که فروش این تسلیحات به ایران با موافقت و تأیید آمریکاییها همراه بوده‌است. به عنوان مثال تنها در یک مورد الکساندر هیگ، نخستین وزیر امور خارجه آمریکا در دولت رونالد ریگان، اجازه فروش قطعات مجزای جنگنده را به دولت اسرائیل ابلاغ کرد.
 از شروع جنگ تا پایان عملیات بیت‌المقدس، اسرائیل ۲۷ میلیون دلار تجهیزات نظامی به ایران فروخته‌است. دین فیشر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا این خبر را تأیید کرد و تأکید کرد که اسرائیل باید در  جنگ بی‌طرفی را رعایت کند. او اذعان کرد که دولت متبوعش بارها اعتراض خود را به آریل شارون، وزیر دفاع اسرائیل ابلاغ کرده‌است.

نگرانی کاخ سفید درباره توانایی ها نیروی هوایی ایران روز به روز افزایش می یافت
مسئله اینجا بود که ایالات متحده خود مقداری لوازم یدکی در اختیار ایران گذارده بود ولی میزان ان لوازم که در پی یک معامله بین تهران و واشنگتن و در قبال آزادی گروگانهای امریکایی که در اختیار حزب الله لبنان بودند انقدر زیاد نبود که بتواند نیروی هوایی ایران را در حالت امادگی عملیاتی قرار دهد
پس این لوازم یدکی و سایر ملزومات را ایران از کجا تهیه نموده بود
بی شک در انزمان حتی خوشبین ترین کارشناسان نیز نمیتوانستند حدس بزنند که منبعی که ایران طی چند مرحله از ان لوازم یدکی و مهمات غربی تحویل گرفته بود کدام کشور هست ؟!!!!
اطمینان دارم که کاربران گرامی نیز بشدت مشتاق هستند که بدانند ایران از کدام کشور و چگونه توانست ابزار لازم جهت عملیاتی نگه داشتن جنگ افزارهای خود خصوصا در نیروی هوایی بدست آورد!!!

با وجود این حقیقت که ایران از هواپیماهای پیشرفته آمریکایی بدون کمک آمریکا استفاده می کرد و با وجود این حقیقت که تنها تعداد اندکی از قطعات یدکی هواپیماها به صورت مخفیانه به ایران فرستاده شدند ایرانیها بارها نشان دادند که نیروی هوایی شان هنوز فعال و موثر است. آنها نه تنها توانسته بودند هواپیماهای پیچیده آمریکایی را نگهداری کنند بلکه حتی چند فروند از هواپیماهای آسیب دیده را نیز تعمیر کرده و دوباره به خدمت گرفتند
در واقع از سال ۱۳۶۳ به بعد ایالات متحده بر آورد نموده بود که روز بروز هواپیماهای ایران زمین گیر میشوند و نیروی هوایی این کشور تحلیل خواهد رفت ولی در کمال شگفتی انها نیروی هوایی ایران توانست در چند عملیات بزرگ و در حجمی گسترده به پشتیبانی هوایی از نیروهای زمینی خود بپردازد که این موضوع نشان میداد که دستکم بیش از نیمی از توان اسمی نیروی هوایی ایران فعال و عملیاتی میباشد
سال ۱۳۶۲ یک فروند فانتوم ایرانی به ترکیه گریخت و سال بعد نیز یک فانتوم دیگر بهمراه خلبانان خود به عربستان گریختند
این خلبانها گزارش دادند که جنگنده های ایرانی در وضعیتی بسیار اسفناک قرار داشته و تنها بخش کمی از ناوگان توانایی عملیاتی دارند و این گزارش با بر آورد سازمانهای اطلاعاتی و نظامی ایالات متحده کاملا همخوانی داشت ولی در سال ۱۳۶۵ که همگان منتظر ازکار افتادن نیروی هوایی ایران بودند مسائلی پیش امد که همه را گیج و شوکه نمود
در حقیقت، تهاجم ایران در اوایل سال ۶۵ به صورت موثری به وسیله نیروی هوایی پشتیبانی شد
چند عملیات گسترده و بزرگ ( والفجر) انجام گردید که تقریبا عراقی ها را در مرز فروپاشی قرارداد
تمامی این عملیاتها از پشتیبانی کامل و گسترده نیروی هوایی برخوردار بودند و این موضوع با گزارشات رسیده و براوردهای پنتاگون اصلا همخوانی نداشت
 این امر نه از نظر سیاسی بلکه از نظر نظامی برای آمریکا جالب بود
ایالات متحده بشدت مشتاق شده بود که بداند چگونه ایران موفق به عملیاتی نگه داشتن هواپیماهای جنگنده خود شده و از چه طریقی لوازم یدکی مورد نیاز را بدست آورده و از ان مهمتر اینکه بداند که جنگنده های ایرانی در چه سطح از امادگی هستند
لذا پنتاگون پیشنهادی مطرح نمود که در صورت امکان بتوانند تعدادی از هواپیماهای جنگنده ایران را بصورت کاملا سالم و عملیاتی بدست آورند تا با بررسی ان به پاسخ تمامی سوالات خود دست پیدا نمایند
 لذا سرویسهای اطلاعاتی آمریکا نقشه ای طرح کردند تا بتوانند چند فروند از هواپیماهای ایران را به دست آورند. هدف از این عملیات این بود که آمریکایی ها بفهمند ایرانی ها برای نگهداری هواپیماهای آمریکایی خود چه فنونی را بکارگرفته اند این ((عملیات  خوشه چینی شبانه)) نام گرفت

  • جزئیات عملیات خوشه چینی شبانه چه بود ؟
  • درنهایت ایا ایالات متحده توانست کشور تامین کننده لوازم یدکی برای ایران را پیدا کند ؟
  • این تامین کننده کدام کشور بود که تا این حد پشت ایران مانده بود؟

با شروع جنگ ایران و عراق بستر جدیدی برای دستیابی به فن آوری های مدرن نظامی پیدا شد که جنگ تحمیلی را به میدان رقابت دو ابرقدرت برای دستیابی به فن آوری های یکدیگر تبدیل نمود
در واقع در میدان جدید دیگر ابرقدرت های امریکا و شوروی تنها نبودند و رقیب جدید و نوپایی برای آنها پیدا شده بود که اگر چه بتازگی به رقابت با دو قدرت بزرگ دنیا برخاسته بود ولی نشان داده بود شدیدا مصمم است که جای پایی برای خود در میان قدرتهای برتر دنیا پیدا کند
صحبت از چین میباشد اژدهای زردی که تابحال زیر سایه خرس شرقی قرار گرفته بود ولی از اواخر دهه ۷۰ و خصوصا دهه ۱۹۸۰ و بدنبال رشد اقتصادی وحشتناک خود بدنبال تقویت جایگاه نظامی خود نیز بود و میرفت تا رفته رفته کمونیسم چین جای برادر بزرگتر خود یعنی شوروی را که در حال زوال بود بگیرد و پرچمدار کمونیسم در آینده شود
چین از توان بالای فن اوری نظامی برخوردار نبود ، نه به ان اندازه که بتواند با قدرتهای بزرگ رقابت کند تمامی داشته های چین مختصر به فن اوری هایی میشد که از شوروی به این کشور منتقل شده بود
ولی این کشور استعداد بالایی در کپی کاری و مهندسی معکوس داشت لذا بهترین راه را برای ماندن در کورس رقابت سرقت فن اوری از قدرتهای دیگر و بدست اوردن تکنولوژی های نظامی این کشورها و تولید کپی ان از طریق مهندسی معکوس بود
با جدی شدن موضوع ، این استعداد چین سبب وحشت دیگر قدرتها شده بود برای نمونه چین با بدست آوردن بالگرد دوفین فرانسوی بسرعت نسخه چینی انرا تولید نمود در مورد دیگر تجهیزات نیز کمابیش همین وضعیت بود بنابراین اژدهای زرد به تهدیدی با اولویت بالا برای تکنو لوژی و فن اوری کشورهای دیگر شده بود انچنان بالا که انها بشدت مراقب بودند چین به تجهیزات نظامی انها بدست این سارق زبردست نیفتد
و چین نیز چاره را در بدست آوردن این تکنولوژی ها از طریق کشورهای ثالث جستجو کرد
به این ترتیب چین تبدیل به بهترین مشتری تجهیزات غنیمتی توسط کشورهای متخاصم شد
به این ترتیب که چین تجهیزاتی را که توسط کشورهای در حال جنگ بدست میاوردند را در قبال تحویل سلاح و جنگ افزارهای جدید خریداری و با بررسی ان از فن اوری انها در ارتقای تجهیزات در دست تولید و یا توسعه تجهیزات جدید بهره میبرد
اولین شکار های چین در دهه ۷۰ رقم خورد
در اواخر دهه هفتاد روابط مصر با شوروی رو به سردی گذارد و این سردی روابط تا به انجا پیش رفت که شوروی حتی از پشتیبانی جنگنده های تولید این کشور که در مصر بود سر باز زد و این همان فرصتی بود که چین در کمین ان بود
پس از یک سری مذاکرات، مصر موافقت کرد تا ده فروند میگ-۲۱ ام اف، دو فروند میگ-۲۳ ام اف، دو فروند میگ-۲۳ بی ان، دو فروند میگ-۲۳ یو و ده فروند موشک آ اس-۵ خود را به چین بدهند تا در عوض از چینی ها پشتیبانی فنی ناوگان میگ-۱۷ ها و میگ-۲۱ها و بمب افکن های توپولف -۱۶ در خدمت باقی مانده اش را دریافت کند.
با شروع جنگ ایران و عراق بستر مناسبی برای چین پیش امد که به رادار فوق پیشرفته تامکت در انزمان دست پیدا نماید که ایران در قبال دریافت تجهیزات نظامی به چین منتقل نمود که ایتشالله در ادامه مفصلا به آن خواهیم پرداخت
حال به جنگ ایران و عراق برمیگردیم در اوایل ۱۹۸۳ یک فروند فانتوم ایرانی که جهت حمله به اهدافی در عمق خاک عراق رفته بود هدف اتش پدافند عراق فرار گرفت و سرنگون گردید
بدلیل اینکه فانتوم ایران به اتش مسلسل های ضد هوایی سرنگون شده بود لذا لاشه فانتوم تفریبا سالم بود عراقی ها فانتوم ایرانی را که در شمال بصره مورد اصابت واقع شده بود پیداکردند
به همراه بدنه فانتوم یک غلاف سالم  اخلالگر رادار آ ال کیو-87 نیز پیداشد
این غلاف در اصل برای عراق هیچ استفاده ای نداشت ولی برای شوروی کالایی بسیار با ارزش بحساب می آمدعراقی ها از اینکه می توانستند آن را با چند فروند هواپیمای جنگنده دیگر روسی معاوضه کنند بسیار خوشحال شدند
تصور می شود که روسها از این غلاف به عنوان پایه ای برای طراحی چند دستگاه جنگ الکترونیک خود استفاده کرده اند
البته در انسوی میدان نیز  ایرانی ها موفق شدند چند نسخه از تسلیحات روسی را بصورت تقریبا سالم از عراقی ها بدست آورند
آنها توانستند یک فروند بالگرد هایند و یک فروند سوخو-۲۲ سالم را به غنیمت بگیرند
حتی زمانی که (( کا اچ-۲۵ ام پی ))در غرب سلاحی ناشناخته بود ایرانی ها توانستند یکی از آنها را تقریبا سالم به دست آوردند. به نظر می رسد که ایرانی ها اطلاعاتی را که از این سلاح ها به دست آوردند با اسرائیلی ها قسمت کردند.

شاره نمودیم که یک فروند تامکت ایرانی وارد خاک عراق شده و هدف قرار گرفته و سرنگون میشود
بلافاصله فرماندهان شروع به تحقیق و بررسی ماجرا نموده و تایید میگردد که هواپیمای ایرانی سرنگون شده ولی ابهامات زیادی در ماجرا وجود دارد که این ماجرا را مشکوک و مرموز مینماید زیرا طبق دستوری که به نیروی هوایی اعلام گردید هیچکدام از تامکت های ایرانی حق ورود به آسمان عراق را نداشتند و ورود یک تامکت ایرانی به آسمان عراق بطور شگفت آوری مرموز میباشد
بعد از ظهر همان روز خلبان جنگنده در تلویزیون عراق ظاهر شده و با وی مصاحبه میشود
مسئله دیگر اینکه ظاهر خلبان تامکت به کسی که هواپیمایش را به تازگی از دست داده و اجکت کرده بهیچوجه شباهتی نداشته و بسیار آراسته و مرتب در تلویزیون ظاهر میشود تا پرده از یکی از شگفت آورترین ماجراهای جنگ تحمیلی برداشته شود

خلبان تامکت که بود

احمد مرادی (که اسم صحیحش هم «احمد مرادی­ طالمی» بود اما خیلی جاها اشتباه طارمی یا طالبی می گویند و حتی روی سنگ قبرش هم اشتباه نوشته است طالبی)
این خلبان بعد از انقلاب با تعهد به وفاداری به انقلاب و ارزشهای ان در نیروی هوایی ماند و جزو افراد پاکسازی شده نبود
جالب اینجاست که وی جزو معدود خلبانانی بود که بعد از انقلاب ریش بلندی گذاشته بود و بشدت خود را انقلابی نشان میداد بنابه گفته همکارانش هر روز صبح که بسمت پادگان میرفتند درب دژبانی تمثالی از امام خمینی نصب بود که وی هر روز صبح جلوی عکس می ایستاد و دست خود را به چهره امام میکشید و بعد ان را به صورت خود میکشید تا بقول خودش تبرک شود و صبح خود را بروی سید شروع کند
همسر وی نیز در زمان حکومت گذشته از همافران نیروی هوایی بود که پس از آشنایی در محل کار با یکدیگر ازدواج کردند
اما چه شد که چنین فردی تصمیم به یک خیانت بزرگ گرفت و چه ماجرایی سبب افتادن وی در سراشیبی سقوط شد
ماجرا بشکل بسیار ساده ای شروع شد زمانیکه وی در مرخصی بسر میبرده به اتفاق خانواده بسمت شهر خود میرفته در راه نرسیده به اَملَش چون مشروب خورده بود و حالت عادی نداشت، پاسگاه او را می‌گیرد ولی چون خلبان بوده کاری نمی‌کنند و آزاد می‌شود.
یک هفته بعد مجددا همانجا او را با همان وضعیت می­‌گیرند و این بار تعزیر می‌شود و شلاق می‌خورد.
این ماجرای به ظاهر ساده مقدمه ای میشود بر یکی از ماجراهای تاریخی جنگ تحمیلی
پس از شلاق زدن خلبان مرادی وی بشدت ناراحت و عصبی شده بود و این ماجرا برای وی تبدیل به  عُقده شده بود.
در واقع وی هرگز تصور نمیکرد که برای ماجرایی به این سادگی چنین برخورد سختی با وی شود و به گفته او بشدت تحقییر شده بود و حیثیت خود را از دست رفته میپنداشت
مدتی پس از حادثه مجازات و شلاق خوردن وی جهت رفتن به اروپا مرخصی میگیرد و با همسر و فرزندان خود به کشور آلمان مسافرت مینماید پس از سپری شدن مدت مرخصی وی و در حالیکه هنوز چند روز از مرخصی وی باقیمانده به محل کار خود مراجعت نموده و به محل کار خود حاضر میگردد اما بدون خانواده مراجعه نموده و البته اولین اشتباه رقم میخورد و کسی از وی نمیپرسد چرا خانواده خود را همراه خود نیاورده و وی از این خلا حفاظتی بیشترین بهره را برده و بدون ایجاد شک و شبهه ای به محل کار خود مراجعه مینماید
حال چرا وی قبل از تمام شدن مرخصی خود بمحل کارش مراجعت مینماید اینهم کاملا از طرف وی دقیقا برنامه ریزی شده بود
برابر  قانونی که نیروی هوایی دارد اگر از آخرین پرواز خلبان  بیشتر از 45 روز بگذرد، نیاز به رِفرِش‌­کُورس دارد (یعنی خلبان باید یک راید به همراه استادخلبان پرواز کند.) احمد مرادی که عجله دارد کار خود را سریعا انجام دهد طوری برنامه ریزی میکند که قبل از پایان ۴۵ روز خود را به پایگاه برساند زیرا هر لحظه ممکن است نقشه وی لو رفته و دستش رو شود برای همین زمان برای وی اهمیت بسیاری دارد.

نقشه عراقیها برای اغفال خلبانان ایرانی

همانگونه که گفته شد در اوایل جنگ عراق ضربه سختی از نیروی هوایی ایران دریافت نمود خلبانان ایرانی با بالاترین استانداردهای ناتو و در ایالات متحده آموزش دیده بودند همچنین جنگنده هایی به مراتب مدرنتر و پیشرفته تر از نیروی هوایی عراق در اختیار داشتند در انزمان اکثر جنگنده های عراقی از هواپیماهای منسوخ و نسل دوم روسی نظیر میگ -۱۹ و ۲۱ و سوخو ی فیتر بودند در مقابل ایرانیها از جنگنده پیشرفته ای چون اف -۱۴ بهره میبردند که در زمان تسلیح به موشک فونیکس به مثابه سایت موشکی هواپایه پدافندی انجام وظیفه مینمود بهمین خاطر اینبار اداره اطلاعات عراق وارد عمل گردید زیرا ارتش عراق توانایی نبرد سخت را با نیروی هوایی ایران نداشت و کاری از نیروی هوایی عراق ساخته نبود
اداره اطلاعات عراق شروع به برقراری تماس با خلبانان ایرانی نمود
در آنزمان خلبانان ایرانی بمناسبت های مختلف بهمراه خانواده خودو برای مرخصی به ترکیه مسافرت مینمودند
این تلاشها از اوایل دهه ۱۹۸۰ شروع گردید
 سال 1983، برقرای تماس های تلفنی با خلبانان ایرانی ادامه میابد.در این مورد ژنرال عراقی احمد صدیق اشاره میکند: ما از مسیر استانبول ترکیه و به زبان انگلیسی با خلبانان ایرانی تماس برقرار میکردیم و توانستیم به خلبانان متعددی دست پیدا بکنیم. تعدادی از آنها تمایل خود را برای پناهندگی اعلام کردند. اما تمایل آنها برای کشور های غربی بود و نه برای عراق
عراقی ها اولین موفقیت خود را تاریخ 5 شهریور سال 62 کسب کردند.زمانی که سرگرد قنائت پیشه از پایگاه هوایی بوشهر به همراه یک فروند F-4E به پایگاه تلیل در جنوب عراق فرار کرد. عراقی ها به دقت هواپیما و موشک های AIM-9 سایدوایندر و AIM-7 اسپارو همراه هواپیما را بررسی کردند، اما هیچ گاه با این پرنده پروازی انجام ندادند. هواپیما در آشیانه ای نگهداری میشد تا اینکه در ژانویه 1991 و در تهاجم آمریکایی ها به این پایگاه و در اثر بمباران هوایی این فانتوم از بین رفت.
عراقی ها سرمستانه تلاش های خود را ادامه دادند تا اینکه بالاخره موفق به شکار شاه ماهی خودشدند
 با سرگرد “احمد مرادی طالبی” از خلبانان تامکت مستقر در پایگاه اصفهان ارتباط برقرار کنندو توانستند وی را برای فرار به عراق ترغیب نمایند این زمان مصادف شد با ماجرای شرب خمر طالبی و اقدام اشتباه مسولان قضایی در تعزیر و شلاق زدن وی که باعث ایجاد تنفر و برخاستن حس انتقام در نزد وی شد (( در اینکه کار احمد مرادی در خوردن مشروبات الکلی کار درستی نبود شکی نیست ولی ایکاش بجای شلاق زدن وی با مجازاتی دیگر مانند جریمه نقدی و گرفتن تعهد وی را مجازات مینمودند تا سرآغاز و بهانه ای برای چنین خسارت سنگینی نشود))
در بهار سال 1986 خانواده مرادی درخواست کردند تا برای تعطیلات به خارج از ایران بروند. این اجازه صادر شد. در اوت همان سال احمد مرادی به اتفاق همسرش دوباره به آلمان سفر کردند. اما در انتهای همین ماه این بار مرادی بدون همسر خود به ایران بازگشت. اما مسئله شگفت انگیز این بود که این اتفاقات سوء ظن هیچ کس را تحریک نکرد و اجازه ادامه خدمت به او داده شد. و واحد حفاظت اطلاعات متوجه نشد که در آن بازه زمانی مرادی ارتباطات زیادی با عراقی ها داشته است.

پس از مراجعت مرادی به محل کار خود فشار جنگ و کمبود خلبان نیز بکمک مرادی می آیدو با درخواست پرواز او موافقت می‌شود.

مانع بعدی برای مرادی تایید او برای پرواز است در نیروی هوایی قانونی است که اسامی خلبانان آماده پرواز را از پایگاه به تهران می‌فرستند و بعد از تایید تهران، خلبان حق پرواز دارد. احمد مرادی از این کانال هم عبور می­‌کند و می­‌آید پای پرواز و آقای «حسن نجفی» هم بعنوان افسر اسلحه و کابین دوم وی معرفی میگردد
پس از اعلام آمادگی و تایید وی چند هواپیما به وی تحویل میگردد که
دو هواپیمای اول بعلت نقص فنی مورد تایید قرار نمی‌گیرد هواپیمای سوم هم فاقد موشک  «فینیکس» میباشد لذا جهت اجرای نقشه مرادی مناسب نمیباشد و خود وی ایرادی از آن می‌گیرد و کنار گذاشته می‌شود. تا اینکه هواپیمای چهارم به وی تحویل میگردد که از همه نظر مناسب میباشد این هواپیما یکی از جنگنده های بسیار سالم و عملیاتی نیروی هوایی است که مجهز به موشک  فینیکس هم میباشد
پس از تاییدهواپیما و انجام مراحل اداری هواپیما پرواز مبکند و پس از گذشت مدتی  از ورود به منطقه آماده انجام سوخت گیری هوایی میگردد( ( در زمان جنگ هواپیماهای جنگنده اف -۱۴ اغلب بعنوان هواپیمای پیش اخطار عمل نموده و با استفاده از رادار قدرتمند خود بعنوان یک مینی اواکس عمل مینمودند لذا اغلب هواپیماها ساعتها در آسمان پرواز کرده و اقدام به سوختگیری هوایی مینمودند )) پس از انجام سوخت‌گیری تامکت آماده میشودتا به ارتفاع 40 هزار پایی برود و از منطقه هم دور می‌شود و از اینجا ارتباط مرادی با مرکز قطع میگردد و در این بین رادار هم دو سه مرتبه او را صدا می‌کند اما او جوابی نمی‌دهد.
 در پست‌های فرماندهی اینطور است که یک سری چپ‌نویس برابر اطلاعاتی که می‌گیرند تمام مسیر را بر روی یک صفحه شیشه‌ای می‌نویسند و مسیر لحظه به لحظه هواپیما در آنجا مشخص است و فرماندهان  از این طرف این اطلاعات را می‌بینند لذا فرماندهان میبینند که هواپیما لحظه به لحظه بسمت مرز نزدیکتر میشود لذا شروع به دادن اخطار به تامکت مینمایند ولی ارتباط اف -۱۴ با مرکز فرماندهی قطع میباشد

در هواپیما چه میگذرد

پس از رسیدن به نزدیکی مرز احمد مرادی شروع می‌کند به پیج نمودن یک رمز و چند بار تلاش میکند با ان تماس برقرار نماید و رمزی را به نام «محمد» صدا می‌کند. چند بار این اسم را صدا می‌زند تا نهایتا پس از چند بار تلاش جهت برقراری ارتباط حوالی مرز «محمد» جواب داده و با هم صحبت می‌کنند.
نجفی در کابین عقب تامکت متوجه عملکرد غیر طبیعی مرادی میشود و حس میکند یک اتفاق ناگوار در شرف وقوع میباشد و‌پس از برقراری تماس شک می‌کند که این «محمد» کیست؟ چون این اسم در کدهای آنها نبود
نجفی بزودی میفهمد که در چه دامی گرفتار آمده و زمانی متوجه میشود که کار از کار گذشته و چاره ای جز سپردن خود به دست سرنوشت برایش باقی نمانده هواپیما در ارتفاع 40 هزار پایی است و اختیار و هدایت جنگنده در دستان مرادی میباشد و او عملا هیچ کاری  هم از دستش برنمی آید سرعت هواپیما نیز بسیار زیاد میباشد  و اگر هم از این ارتفاع بیرون بپرد ریسک بزرگی بر سر زندگی خود نموده زیرا با آن سرعت هواپیما معلوم نیست زنده بماند.
از طرفی مرادی هم دیگر خیالش راحت است زیرا می‌داندکه با سرعتی که دارد، دیگر از نیروی خودی کاری ساخته نیست و برای هر اقدامی بازدارنده ای دیر شده  هیچ هواپیمایی به او نمی‌رسد
بلافاصله به پایگاههای نزدیک به مرز دستور اسکرامبل میرسد و  از 3 پایگاه همدان، تبریز و دزفول اسکرمبل بلند میشود ولی همانطور که گفته شد برای هر اقدامی دیر شده و هواپیما نزدیک مرز میباشد
اما چگونه فرماندهی به اشتباه می افتد و فکر میکند که تامکت هدف قرار گرفته ؟
همزمان که هواپیمای مرادی به سمت مرز می‌رود 2 فروند جنگنده عراقی هم از آن طرف نزدیک می‌شدند. اینجا رادار به اشتباه افتاده و فکر می‌کنند که تامکت برای حمله به هواپیماهای عراقی به ان سمت رفته و قصد او برای زدن سوخوها می‌رود و برای همین است که جواب نمی‌دهد. درست در نقطه مرزی، سوخوهای عراقی دور می‌زنند و حتی وارد فضای ایران می‌شوند و درست پشت F14 قرار می‌گیرند.

طراحی عملیات انتقال تامکت توسط عراقی ها

احمد صدیق ژنرال عراقی ادامه میدهد:” در اواخر اوت سال 86 درجه دار مافوق من برای ارائه توضیحاتی پیرامون احتمال پناهندگی خلبانان اف14 ایرانی به بغداد فراخوانده شد او ادامه میدهد:
فرار برای 3 سپتامبر 1986 برنامه ریزی شده بود و قرار بود تامکت مذکور در ارتفاع و سرعت و مسیر خاصی وارد عراق شود. تمام اینها به خاطر مسائل امنیتی بود که فرمانده من در بغداد به فرماندهی دفاع هوایی عراق توضیح داد تا امنیت هواپیما برای صبح آن روز خاص تامین شود.
جنگ ایران و عراق در گرمای تابستان در دمای بالای 50 درجه سانتی گراد در مناطق جنوبی ادامه داشت و هر دو طرف فعایت های خود را به زمان های صبح و بعد از ظهر موکول میکردند. و در فاصله های زمانی 11 صبح تا 4 بعد از ظهر معمولا پروازی انجام نمیشد.عصر ها عراقی ها تمایل زیادی داشتند تا نفت کش های حامل نفت خام ایران را از مبداء جزیره خارک مورد هدف قرار دهند. به همین دلیل در نیروی هوایی ایران هروز رأس ساعت 3:30 دقیقه بعد از ظهر دو فروند تامکت ایرانی از پایگاه اصفهان به منظور گشت زنی هوایی بر فراز منطقه بوشهر حاضر میشدند.
در ظهر روز 2 سپتامبر 1986 یکی از خلبانهایی که بدین منظور انتخاب شد، احمد مرادی طالبی بود. دو خدمه بریفینگ های لازم را به همراه چک های قبل پرواز انجام دادند وهمه چیز مطابق برنامه درست بود.خلبان دیگر این عملیات ناشناس است(در هواپیمای دوم تا بدین لحظه). در طی چک های قبل پرواز در هر دو تامکت نقص فنی دیده شد و ماموریت باید لغو میگشت. مرادی در رادیو پرسید آیا پرنده دیگری آماده است؟ که جواب مثبت دریافت کرد.
جنگنده جدید خواسته شده در این مدت مسلح به موشک قدرتمند فینیکس نبود و طبق آئین نامه ها ماموریت عملی نبود و میبایست لغو میشد، اما مرادی اصرار بر ادامه ماموریت داشت. مرادی به آشیانه های هواپیما ها مراجعت کرد و از آنجا در خواست بررسی تامکت چهارم را کرد که با موافقت همراه شد. در زمانی که او اجازه بررسی پرنده نهایی را دریافت کرد 30 دقیقه از برنامه ریزی پرواز عقب مانده بود
مرادی بخوبی میدانست که تنها تامکت درحال پرواز هواپیمای اوست و خطری از طرف جنگنده ای خودی برای وی وجود ندارد
حال تنها رهگیر پرواز کرد و پس از پرواز قبل از گردش به سمت غرب و عراق و اوج گیری، مخازن سوخت خود را از هواپیمای تانکر سوخت مستقر در آن منطقه پر کرد. مرادی در حین حرکت به سمت غرب چندین پیام رادیویی با عنوان “محمد 1” را مخابره کرد، اما هیچ پاسخی دریافت نشد. در این هنگام کاپیتان نجفی در کابین عقب چک لیست خود را مورد بررسی قرار داد و هیچ کدی با مضمون “محمد 1” را ندید و همچنین به اسم های ایستگاه های راداری نیز نگاهی انداخت اما باز هم اسم مذکور را نیافت.

قبر خلبان خیانتکار احمد مرادی در ژنو وی پس از پناهندگی در سوئیس در منزل خود توسط دو ناشناس به ضرب گلوله کشته شد

 

در هيچكدام از اين مراحل پرواز این هواپیماها، عليرغم روش معمول در سایر پروازهای هواپيماهای عراقی، هيچگونه تماس راديوئی از سوی كنترولرهای زمينی عراقی با اين دو فروند هواپيماكه بر قرار نمی گردد و آنان دقيقا” بر مبنای سناريوی از پيش نوشته شده كار خود را انجام ميدهند پس از قرار گرفتن كامل هواپيماهای عراقی در پشت سر هواپيمای اف 14 و در فاصله ای كمتر از 15 كيلومتری آن ليدر دسته عراقی به وينگ من خود كه حالا در نقش ” لیدر دسته” پرواز ميكند بر روی راديو ميگويد مگر آماده نيستی؟ چرا شلیک نمیکنی ؟!؟ شماره دو پاسخ ميدهد الان خواهم زد و در حدود 5 ثانيه بعد با خوشحالی در راديو فرياد ميزند كه زدم زدم!! و در حالی كه موشك آتال حرارتی خود را شليك نموده به همان صورت قبلی و در پشت سر هواپيمای اف 14 به پرواز ادامه ميدهد و حدود 15 ثانيه بعد و پس از یک سكوت طولانی رادیوئی تازه برای اولین بار صدای كنترولر زمينی رادارهای عراقی در منطقه شنيده ميشود كه از هواپیمای شماره 2 عراقی كه در سمت ليدر موشك را شليك نموده بود سئوال ميكند، موشكی كه شليك نموديد به سمت چه نوع هواپيمائی بود؟ آيا نوع آنرا تشخيص داديد؟ خلبان عراقی پاسخ ميدهد، صبر كنيد تا ببينم به شما بگويم.

بخش دوم سناریوی عراقیها

پس از اعلام شلیک سوخوی عراقی و هدف قرار گرفتن هواپیمای ایرانی کنترلر زمینی نوع و مدل هواپیمای ساقط شده را میپرسد
حدود 17 ثانيه بعد از اين مكالمه هواپيمای شليك كننده موشك (شماره 2) خود را به زير هواپيمائی كه خود بيش از 33 سی و سه ثانيه قبل به سمت آن موشک شليك نموده بود رسانده و پس از رويت آن، اعلان می نمايد كه هواپيمای اف 14 ایرانی است !!!!

پس از انجام اين مكالمه راديوئی دوباره کنترولر زمینی ساکت شده و ديگر هيچ پاسخ مثبت و يا منفی از كنترولر زمينی شنيده نمی شود، در اين لحظه سرگرد خلبان لیدر دسته پروازی یا همان ليدراصلی پرواز ناگهان و با دستپاچگی اعلان كمبود بنزين می نمايد!! و ضمن قرار دادن مجدد خود در پست ليدری دسته پروازی جهت انجام بقيه پرواز، با كنترولر زمينی تماس بر قرار نموده و میگوید كه بدليل كمبود بنزين اجازه می خواهد كه هر دو هواپيمای عراقی در باند اضطراری كه در همان نزديكی و در شرق رودخانه قرار داشت عمل نشستن را انجام دهند و بلافاصله و بدون هرگونه معطلی جهت گرفتن موافقت و يا عدم موافقت از كنترولر زمينی، جهت انجام فرود اضطراری، با كم كردن شديد ارتفاع از حدود 24000 پائی و گردش به سمت 140 درجه خود را بصورت Straight in در راستای باندی تقريبا” متروكه قرار ميدهد و هر دو هواپيما در همانجا فرود آمده و عمل نشستن بر روی باند را انجام میدهند.
حدود 45 دقيقه پس از نشستن اين دو فروند هواپيما در باند متروكه مورد نظر، و بعد از سكوتی طولانی در منطقه ای كه بگفته خلبان عراقی يك فروند هواپيمای اف 14 ايرانی درآن مورد اصابت قرار گرفته و بنا بر ادعای خودشان طی خروج اضطراری خلبانان این هواپیما در همان منطقه سقوط نموده اند، مكالمات راديوی ايستگاه زمينی رادار تازه با هليكوپترهای نجات آغاز ميگردد، تا آنان را به محل سانحه و بالای سر لاشه هواپيمای ايرانی هدايت نمایند و احيانا” خلبانان آنرا كه با چتر نجات از هواپيما خارج گرديده اند يافته و دستگير نمايند و اين سناريو تا دو سه ساعت بعد از آن و به تناوب تا زمان رويت آتشی مهيب بر روی زمين توسط یکی از هلیکوپترها كه نشانگر محل سقوط و سوختن لاشه هواپيما بوده بر روی رادیوی ايستگاههای راداری عراق شنيده ميشود.!!!!
متاسفانه بعد از اجرای سناریوی عراقیها فرماندهان ایرانی هم مجاب میشوند که هواپیمای ایرانی مورد اصابت قرار گرفته و تا امروز نیز اکثر منابع و سایت ها از سرنگونی هواپیما صحبت کرده و حتی تصاویر لاشه هواپیما را نیز نشان میدهند
بله درست است که سناریوی عراقیها بسیار دقیق برنامه ریزی شده بود ولی همین سناریو انقدر موارد ضد و نقیض داشت که اگر کسی زحمت بخود میداد و چند بار انرا بررسی میکرد به موارد و مجهولات زیادی در ان میرسید که برخی از انها را بررسی مینماییم
1- چطور هواپيماي اف 14 ايراني كه برابر هماهنگي قبلي و بر طبق اسناد مضبوط و مكتوب اسكن هاي راداري، با هواپيماي PC-6 پيلاتوس با نام پروازي “محمد” تماس بر قرار نموده، در نهايت امر مورد اصابت قرار ميگيرد انهم پس از خوش آمد گویی صمیمانه محمد و در نهایت چرا اف -۱۴ ایرانی را با نام محمد ۱ صدا میزند آیا این امر تصادفی بوده ؟؟؟
آیا هیچگونه هماهنگی قبلی انجام نگرفته است ؟
آیا یک خلبان با روشی چنین مشکوک به استقبال خطر میرود ؟

2- هواپيماي سوخو عراقي كه موشك حرارتي خود را در فاصله اي كمتر از 12 كيلومتري هواپيماي اف 14 شليك نموده، چگونه مي توانسته با گذشت 32 الي 33 ثانيه پس از شليك خود، با اضافه نمودن سرعت خود را به زير هواپيماي مورد اصابت قرار گرفته برساند و آنجا تشخيص دهد كه هواپيماي مورد اصابت از نوع اف 14 مي باشد؟؟؟ آيا موشك آتال وي با سرعتي كمتر از سرعت خود هواپيماي شليك كننده به سمت اف 14 پرواز مينموده؟؟؟

3- چطور كنترولر رادار زميني اجازه ميدهد كه دو فروند هواپيماي شكاري كه تنها يكي از آنان با كمبود بنزين روبرو شده ( در اغلب پروازهاي جمع عموما” وينك من بنزين بيشتري مصرف مينمايد نه ليدر دسته) و حداكثر فاصله آنان با پايگاه اصلي خودشان نيز كمتر از 70 كيلومتر مي باشد، در باندي متروكه هر دو با هم عمل نشستن را انجام می دهند، بدون اينكه كنترولر زميني مراتب را به سایر ايستگاهها و يا پايگاه اصلي آنان اطلاع دهد؟؟؟وانهم بدون اینکه جایگزینی برای انها اعزام گردد؟

– برابر آخرين محاسبات و زمانگيريهای انجام شده، پس از مورد اصابت قرار گرفتن اف 14 زمان فرود با چتر خلبانان هواپيما ساعت حدود 15/30 الي 15/50 دقيقه بعد از ظهر مي باشد، لذا با توجه به اينكه هليكوپترهاي نجات برابر زمانگيريهاي انجام پذيرفته و مكالمات مضبوط از ايستگاهاي رادار منطقه، بيش از دوساعت بعد به محل سانحه و متعاقبا” محل فرود خلبانان دست يافته اند، حال ظاهر شدن خلبان احمد مرادي طالمي با سر و وضعي فوق العاده آراسته و با موهائي شانه زده و لباس و تجهيزات كامل پروازي بر تن بدون كوچكترين خراشي بر چهره از بابت خروج اضطراري از هواپيماي مورد اصابت قرار گرفته در راس ساعت 1600 بعد از ظهر همانروز در تلويزيون سراسري عراق و انجام مصاحبه با مجري برنامه داراي چه توجيه عقلاني می تواند داشته باشد؟؟؟

لافاصله تیم تحقیقات و حقیقت یابی از طرف فرماندهی نیروی هوایی ماموریت میگیرد که ضمن بررسی تمامی شواهد و مدارک نظر خود را در مورد ماجرا اعلام نماید
پس از اعزام تیم حقیقت یاب به منطقه و بررسی نوارهای مکالمات جنگنده اف -۱۴ و هواپیماهای پیلاتوس و سوخوها و همچنین استماع مکالمات خلبان اف -۱۴ با مرکز کنترل و رادار و همچنین بررسی محل دقیق مورد هدف قرار گرفتن اف -۱۴ تمامی اعضای تیم تحقیق نظرشان بر صحت هدف قرار گرفتن اف -۱۴ میباشدبا این وجود آقای فریدون علی مازندرانی مخالف این نظریه بوده و تنها عضو تیم تحقیق میباشد که نظر بر سناریوی از پیش نوشته شده دارد ( البته طبق اظهارات جناب آقای مازندرانی در نقل خاطرات دفاع مقدس خود ایشان میگویند که با نظر اعضای تیم تحقیق مخالف بوده و نظر بر عمدی بودن و نقشه ای از پیش طراحی شده داشته اند )
اقای مازندرانی در خاطرات خود میگوید :
پس از بررسی کامل سوابق امر توسط اعضاء تیم بازرسی و پیاده نمودن تمامی نوارهای مکالمات رادیوئی ضبط شده بین هواپیمای اف 14 و ایستگاههای رادارهای زمینی خودی و هواپیماهای عراقی با ایستگاههای راداری خودشان و تعیین دقیق محل و محدوده پروازی هواپیماهای اف 14،PC 7 و سوخوهای عراقی بر مبنای گراف های موجود دریافتی از ایستگاه های راداری و تطبیق آنان با یکدیگر، و تجزیه و تحلیل دقیق زمانبندی مکالمات فی مابین و تعیین دقیق محل قرار گرفتن هر یک از هواپیماهای مورد نظر در لحظات مختلف این عملیات بخصوص در تماس با ایستگاههای زمینی، *متاسفانه اکثریت قریب به اتفاق اعضاء تیم بازرسی نتیجه نظریاتشان با گفته های عراقی ها و مصاحبه شخص احمد مرادی با تلویزیون عراق، مبنی بر مورد اصابت قرار گرفته شدن هواپیمای اف 14 و اجبار به خروج اضطراری آنان از هواپیما، همگون و هماهنگ بودند*
و موقتا پرونده اف -۱۴ با این نظر که هواپیما مورد هدف جنگنده های عراقی قرار گرفته و سرنگون شده بسته میشود

بهره برداری عراقیها از شاه ماهی صید شده خود

سرقت هواپیمای اف -۱۴ ایرانی برای عراقیها بسیار اهمیت داشت و مقامات عراقی سعی داشتن بیشترین بهره برداری و منفعت را از این شاه ماهی صید شده ببرند و شکار خود را ارزان نفروشند
لذا پس از توافقات اولیه با سرگرد مرادی و قطعیت به طور افتادن صید از شادی در پوست خود نمیگنجیدند و شروع به شور بر سر این مسئله نمودند که صید بزرگ خود را به خریدار شرقی ( شوروی ) ارائه دهند یا به خریدار ( غربی ) و عرضه شاه ماهی خود به کدامیک از طرفین منفعت بیشتری برایشان دارد
لذا در نهایت با همفکری امریکایی ها به این نتیجه رسیدند که با هر دو طرف معامله نمایند
لذا عراقیها معامله سه جانبه ای را آغاز نمودند، بدین ترتیب که پس از انجام هماهنگیهای لازم با احمد مرادی با هر دو طرف روسی و آمریکائی وارد معامله شده و از روسها در ازاء در اختیار گذاردن اطلاعات ذیقیمت و مهمی در باره هواپیماهای اف 14 ایرانی و موشکهای فونیکس آن درخواست کمک نظامی بیشتری نموده ضمن اینکه فروش جدید ترین جنگنده های مورد نظرشان که همان میگ های 29 بود در اولویت اول قرار داشت که تا آن زمان روسها بدلیل حفظ توازن قوا بین دو کشور از فروش و تحویل آن به عراقیها سر باز زده بودند بانضمام دیگر امتیازاتی که میتوانستند در اجرای این قولشان به روسها از آنان دریافت نمایند.

از سوی دیگر با آمریکائیها نیز وارد معامله بزرگی شدند، بدین ترتیب که آمریکائی ها را از احتمال در اختیار قرار گرفتن یک فروند هواپیمای اف 14 ایرانی به همرا موشک فونیکس آن با خبر نموده و با توجه به هماهنگی که از قبل با روسها انجام داده بودند، جهت باج خواهی در عدم انجام این کار، از آمریکائیها درخواستهای متعددی را مطرح نمودند که از جمله تحویل بلاعوض و فوری تعداد 48 فروند هلیکوپتر آمریکائی بل و همچنین تضمین دریافت متناوب عکسها و اطلاعات ماهوارهای از جبهه های نبرد با ایران و یک سری خواسته های دیگر، که آمریکائیها پس از شنیدن این اخبار و اخذ تائیدیه انجام چنین هماهنگیهای با یکی از خلبانان ایرانی در خارج از کشور از سوی سیستمهای اطلاعاتی خود، و باور مسائل مطروحه از سوی مقامات امنیتی عراق، تصمیم به یافتن راه کار مناسبی شده و بلافاصله سیستمهای آنان در کوتاهترین زمان ممکن خود را برای انجام یکی از سری ترین عملیاتجاسوسی و ضد جاسوسی آماده نمود بدین ترتیب که می بایست بدلی از هواپیمای اف 14 را آماده نمایند که در ظاهر امکاناتی همانند امکانات و تجهیزات اف 14 داشته باشد ولی در اصل کارکرد و نحوه عمل آنها با اصل دستگاههای مورد استفاده در اف 14 فرق کند و با اینکار روسها را به اشتباه بیاندازند. این عملیات میبایست در کوتاهترین زمان و تا قبل از بازگشت خلبان مرادی به ایران آماده میشد و کلیه تجهیزات بدون درنگ به محلی در نزدیک ترین نقطه به عراق آماده بهره برداری میگردید.

عاقبت مرادی و تامکت ربوده شده

پس از انجام معامله بین عراق و شوروی سابق وپس از انجام جابجائی های لازم توسط روسها، جهت طبیعی جلوه دادن سناریو و رفع هر گونه شک و شبهه ای نسبت به سرنگون شدن جنگنده ایرانی بخشهائی از باقیمانده لاشه یکی از هواپیماهای اف 14 نیروی دریائی آمریکا که پیشتر دچار حادثه گردیده بود وقبلا” توسط مامورین سیا به عراق حمل شده بود تحویل عراقیها گردید تا از آن بعنوان بقایای سند شاهکارشان استفاده نمایند و در یکی از میادین اصلی شهر بعنوان بقایای تامکت ایرانی بنمایش گذارند بدنه اصلی هواپیمای اف 14 ایرانی متعاقبا” پس از جدا سازی بال ها و قرار دادن آن در داخل تریلرهای بزرگ و سر پوشیده در پوشش حفاظتی فوق العاده شدید از طریق جاده به کویت حمل گردید تا از آنجا جهت بررسی دقیقتر چگونگی و نحوه بکارگیری و یا ساخت قطعات یدکی مکانیکی تعویض شده و بکار رفته در این هواپیما توسط نیروی هوائی ایران و کیفیت این قطعات ساخته شده تحویل نیروی دریائی آمریکا و شرکت گرومن گردید.
البته خوشحالی روسها دوام زیادی نداشت و پس از گذشت کمتر از یکی دو ماه و انجام بررسیها و آزمایشات متعدد دریافتند که اطلاعات خروجی حاصله از تجهیزات هواپیمای مورد نظر با اطلاعات و اخبار قبلی که از طرق مختلف و عوامل جاسوسی خود از داخل آمریکا در مورد توان بالای این هواپیما داشتند تفاوت فاحشی دارد و بدین ترتیب در انجام تعهدات خود در زمینه تامین نیازهای عراق برابر توافقات قبلی تامل بیشتری نمودند از جمله میتوان به عدم تحویل فوری هواپیماهای شکاری میگ 29 برابر قول و قرار های قبلی اشاره نمود که تحویل این هواپیماها از جانب روسها حداقل یکی دو سال بتعویق افتاد و در این بین روابط سیاسی عراق و شوروی برای مدتی دچار تیرگی و تشنج گردید
احمد مرادی نیز پس از مدتی به اروپا رفته و در سوئیس ساکن میگردد و چندماه بعد از حادثه تامکت زمانی که برای بردن فرزند خود به مدرسه درحال خروج از خانه است مورد هدف گلوله دو ناشناس قرار گرفته و کشته میشود و در نهایت پلیس نیز قتل او را با انگیزه های سیاسی ثبت میکند.

سرازیر شدن منافع فروش شاه ماهی صید شده عراقی ها

البته درضمینه سرقت تامکت دو نظریه متفاوت وجود دارد نظریه اول ان را در قالب و بخشی از عملیات دروی و یا خوشه چینی شبانه میدانند که ایالات متحده از مدتها قبل ان را شروع نموده بود و تمامی برنامه ریزی ها و انجام عملیات را به سیا منتسب میدانند مدعیان این نظریه میگویند با توجه به طی دوره های اموزشی خلبانان ایرانی در ایالات متحده انها دارای دوستانی در امریکا بودند و برقراری تماس با انها برای سیا بسیار راحت بود و موضوع معامله با روسها را هم بخشی از نقشه ایالات متحده برای قالب نمودن تجهیزاتی فرعی و به اشتباه انداختن روسها بود
ولی مخالفان این نظریه تمامی اجرا و طراحی عملیات را کار اداره اطلاعات عراق میدانند و در واقع عراق با هر دو ابرقدرت وارد معامله شد تا صید گرانبهای خود را با بالاترین قیمت واگذار نماید
بهر حال پس از تائید و قبول شرایط عراق از سوی آمریکا، آمریکائیها بقیه سناریو را خود تهیه و به عراق دیکته نمودند و بدین ترتیب دو محل برای فرود هواپیمای اف 14 انتخاب شده بود، اولی در پایگاه حبانیه در نزدیکی بغداد و دیگری در فرودگاهی متروکه در شرق بغداد که نهایتا” پس از بحث و بررسی زیاد محل دومی مورد توافق قرار گرفته و دو روز قبل از موعد مقرر آمریکائیها در کمال اختفاء و در سکوت کامل تجهیزات مورد نظرشان را با کامیونهای شخصی و بصورتی خیلی عادی به انبارهای اطراف این فرودگاه متروکه انتقال و در انتظار ورود هواپیما نشستند، همانگونه که روسها نیز در انتظار ورود این هواپیما بودند اما از محل فرود تعیین شده آن خبر نداشتند.
در روز موعود و پس از خاتمه سناریوی پروازی تهیه شده از قبل و اسکورت هواپیمای اف 14 توسط دو فروند هواپیمای عراقی و اعلان فرود اضطراری آنان در فرودگاه متروکه فوق، عملیات سری آمریکائیها آغاز گردید.
در هواپیمای اف 14 بغیر از بخشهای مکانیکی هواپیما سایر قسمتها و بالاخص کلیه تجهیزات الکترونیکی هواپیما بصورت جعبه های مختلف در داخل هواپیما جاسازی شده که هر کدام از این جعبه ها نیز در صورت سقوط هواپیما بوسیله سیستمی که در آن تعبیه شده و Self Kill نامیده میشود خود کشی کرده و خود را بطریقی از بین میبرد که هیچ آثاری بجز مقداری خاکستر از خود باقی نمیگذارد و این به لحاظ محرمانه بودن سیستمها است تا در صورت سقوط کسی قادر به دستیابی به اطلاعات درون آنان نداشته باشد. لذا در هنگام تعمیرات معمولا” در زمان خیلی کوتاهی پرسنل فنی می توانند با خارج کردن کلیه این تجهیزات جعبه مانند و یا همان Box ها انان را با جعبه های نو و آکبند تعویض نمایند و این طرحی بود که آمریکائی برای روسها تدارک دیده بودند ضمن اینکه موشک های فونیکس غیر اصلی را هم آماده و مهیا نموده و به همراه داشتند.
پس از فرود هواپیما و تحویل آن به پرسنل فنی و امنیتی آمریکائی، آنان برابر برنامه تنظیم شده قبلی در کوتاهترین زمان ممکن کلیه تجهیزات الکترونیکی و محرمانه و موشکهای فونیکس را از روی هواپیمای ایرانی برداشته و لوازم از پیش تهیه شده را جایگزین نمودند بطریقی که قبل از طلوع آفتاب روز بعد کامیونهای حاوی این تجهیزات در حال حرکت بر روی جاده منتهی به پاسگاه صفوان عراق در راه ورود به کویت بود.
روز بعد از فرود هواپیمای اف 14 در فرودگاه مورد نظر، در شرایطی کاملا” حفاظتی امنیتی هواپیمای آماده شده بانضمام دو تیر موشک فونیکس و دو تیر موشک سایدوایند نصب شده بر روی تحویل مقامات و نیروهای امنیتی روس گردید.
دلائل انجام صحیح این معامله، تحویل بلافاصله 48 فروند هلیکوپترهای آمریکائی به عراق بود که در کمتر از 10 تا 15 روز پس از این واقعه بوقوع پیوست و اخبار آن در رسانه های جمعی نیز اعلان گردید.

سرانجام تراژدی تامکت

عد از تحویل هواپیمای دستکاری شده فوق به روسها و جدا سازی قسمتهای مختلف آن توسط روسها و انتقال آنان به شوروی، جسد باقیمانده هواپیما که دیگر پوسته ای بیش نبود توسط عراقیها منفجر شده و بعد ها قطعات این جسد بینوا در یکی از میادین شهر بعنوان نمادی از قدرت نیروی هوائی عراق به تماشای عموم گذاشته شد.

متن دادخواست پرونده یکی از دعاوی دولت آمریکا علیه دولت جمهوری اسلامی ایران در دیوان عالی لاهه، دست یابی یکی از گروهکهای ضد رژیم ایران به یک جلد کتاب NATOPS یا همان Flight Manual هواپیمای اف 14 پس از فرو پاشی رژیم شاهنشاهی در ایران و عملکرد مغایر با متن قرارداد منعقده فی مابین توسط دولت جمهوری اسلامی ایران مطرح گردیده بود، که به همین علت دادگاه لاهه رای به محکومیت ایران صادر و مبلغی معادل 8 میلیون دلار جریمه نقدی برای این سهل انگاری دولت ایران تعیین گردید که مبلغ فوق بدستور دادگاه از سر جمع اموال ایران کسر شد. در صورتی که کتاب مربوطه نیز نهایتا”در اختیار آمریکائیها قرار گرفته بود و بعنوان سند این تخلف ایران، ضمیمه پرونده نموده بودند!!!!

حال با توجه به چنین وضعیتی که ما در رابطه با انتقال تنها یک جلد کتاب توسط شخص بی مسئولیت و یا منافق در دادگاه های بین المللی روبرو بودیم، چگونه باید در این مورد به مستنداتی دست پیدا می کردیم و به آن استناد مینمودیم، تا وفق قرارداد فی مابین ما و دولت آمریکا، توسط این دولت مورد مواخذه قرار نگیریم و بدلیل عدول از تعهدات امنیتی خود وفق همین قرار داد مشمول جرائم فوق العاده سنگینی نشویم؟!؟

تنها راه نجات از این دردسر، که خود سنگین تر و بزرگتر از غصه از دست دادن یکفروند هواپیمای اف 14 و دو تیر موشک فونیکس، آنهم در شرایطی که ما خود را همزمان مشغول آماده سازی و اجرای طرح حمله بزرگی مثل گرفتن بندر سوق الجیشی فاو می نمودیم، تجزیه و تحلیل دقیق و بی نقص نحوه فرار این هواپیما و اثبات دروغ بودن سناریو اجراء شده از سوی عراقیها بود و بس، که متاسفانه تیم بررسی به نتیجه عکس آن اعتقاد داشت!؟!؟

خوشبختانه با درایت و دقت بالای مسئولین محترم کشور و اطمینان به کارشناسی دقیق و درک درست از برداشت عملیاتی انجام گرفته شده از این واقعه در اعلان نتیجه قطعی بازرسی فوق در کمال خلوص نیت، و با قبول توان اثبات ادعاها خود با ارائه مستندات دقیق در جهت اثبات جعلیات ساختگی دولت عراق به محضر هر دادگاه و یا محکمه بین المللی در مقابل ادعاهای احتمالی دولت مدعی اصلی وفق قرارداد فی مابین، برابر دستور مراتب عینا” با ذکر مشخصات دقیق و کامل تک، تک سیستمها و دستگاههای منصوب بر روی هواپیمای فوق و تسلیحات مربوط به آن از طریق مبادی دیپلماتیک به کشور آمریکا اعلان گردید و از آن تاریخ تا به امروز علیرغم طرح خیلی از دعاوی جدید علیه دولت ایران در دادگاههای بین المللی یا محلی آمریکا، هیچگاه در مورد از دست دادن این سلاح سری، آمریکا در هیچ دادگاهی طرح دعوی علیه ایران ننموده است، که این خود مبین اثبات نظرات کارشناسی ارائه شده در زمینه نحوه فرار و سرنوشت این هواپیما می باشد.

نوشته شده توسط: مینا گلرو

 

 

لینک منبع

درباره ی amir-moazeni1

همچنین ببینید

اخبار نظامی جهان-تاریخ انتشار:1403/02/07

آمریکایی‌ها رسماً تولید و به خدمتگیری تانک ام ۱۰ بوکر اعلام کردند.. این تانک قرار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *