خانه / دسته‌بندی نشده / اسلید و جونز به عراق میروند

اسلید و جونز به عراق میروند

نوشته شده توسط:یزدان کبیری نژاد

 

F-14 در عراق

 

سقوط تام کت

21 فوریه 1991 یک فروند F-14 A+از اسکادران VFA_103 توسط موشک اس -۷۵ (Sa-2) ساقط شد. که خلبان آن سرهنگ لری اسلید و RIO ستوان جونز بود.

 

 جونز و اسلید در ساعات اولیه صبح روز چهارم جنگ در راه بازگشت از ماموریت به یک سامانه دفاع هوایی عراق برخوردند و مورد هدف موشک قرار گرفتند.

خلبانان پس از برخورد مجبور به خروج اضطراری شدند.

البته تام کت توسط جنگنده جنگ الکترونیک EA-6B اسکورت میشد ولی پس از برخورد موشک سایت پدافندی کشف شد.

حتی اگر لری قدرت موتور ها را افزایش میداو و سعی بر گمراه کردن موشک میکرد ، باز هم موشک منفجر میشد.

 پس از انفجار در دم تام کت ، کنترل آن غیر ممکن شد و خلبانان مجبور به ایجکت شدند.

 دو خلبان یکدیگر را برای آخرین بار قبل از ورود به ابرها دیدن و بعد از آن تا پایان جنگ یکدیگر را ندیدند.

و حالا به سرنوشت جونز میپردازیم

چه بر سر ستوان جونز آمد ؟!

 جونز تلاش کرد رادیو PRC-90 خود را بیرون بکشد، اما به دلیل اینکه بدون دستکش پرواز کرد، دستانش سرد بود و از اینکه رادیو خود را رها کند می ترسید و منصرف شد.

هنگامی که فرود آمد، شروع به راه رفتن به سمتی کرد که بنظرش غرب می آمد. در تلاش برای رسیدن به مرز عربستان سعودی بود که مشاهده کرد خورشید در حال بزرگ شدن است. ( در ساعات اولیه صبح ،خورشید از شرق طلوع میکند که نشان دهنده آن است جونز راه را اشتباه میرفته .) او متوجه اشتباه خود شد جونز در آن لحظه فکر کرد که اشتباه خوبی بود و مسافت زیادی از سایت موشکی سام-2 دور شده است. 

او به یک نخل کوچک رسید و به لطف چاقوی بقاء خود، یک استتار برای خود با برگ های نخل درست کرد و در همان جا پنهان شد.

پس از حدود 6 ساعت در ساعت 12:05 به وقت محلی، او دوباره سعی کرد رادیو را وصل بکند و با کسی تماس برقرار بکند.

 همین طور که جونز کد اضطراری را اعلام میکرد ناگهان رادیو به صدا در آمد . “اجازه دهید کمی نزدیکتر بگردم، بنابراین می توانم با شما صحبت کنم.” 

 جونز نمی دانست صدای کی بود که به تماس او پاسخ داده ولی وقتی که ان مرد به جونز گفت که یک گلوله منور شلیک بکند. فکر کرد که با یک هلیکوپتر صحبت کند.

همانطور که آن مرد گفت یک منور را شلیک و بعد…

جونز بعد از اینکه آن مرد به او گفت : ” خوب، حالا، من می روم به جایی که بتوانید مرا ببینید.شگفت زده شد.

او فکر میکرد صدا مربوط به خلبان یا کروچیف بالگرد نجات است اما وقتی که جنگنده A-10 را دید از تعجب زبانش بند آمد. او میگوید به خودم گفتم : بگذار ببینم واقعا یک A-10 بود!

A-10

 

خلبان A-10 که در حال هدایت بالگرد های نجات به سمت جونز بود در بیسیم خود شنید که دو فروند Mig-23 برای رهگیری آنها بلند شده اند و در حال نزدیکی به آنها هستند. در همان لحظه به دستور فرمانده نبروی هوایی ائتلاف سه فروند F-15 RESCAP (جنگنده گشت زنی هوایی و مبارزه با جنگنده متخاصم ) از کویت وارد منطقه شدند و میگ ها را فراری دادند. بعد از آن A-10 وارد منطقه شد و شروع به هدایت خلبانان بالگرد ها کرد.

 در نهایت خلبان A-10 بالگرد ها را به 30 مایلی جونز رساند و از او خواست که سیگنال خود را به سمت جنوب بفرسد و جونز این کار را انجام داد.و پس از آن A-10 ها یک بالگرد را در 15 مایلی جونز مشاهده کرد .

 از آنجایی که سیگنال ها به جنوب فرستاده میشد عراقی ها میتوانستند به ارتباطات جونز و خلبانان دیگرگوش کنند، و به سرعت یک کامیون ارتش عراق به قصد دستگیری جونز در حال نزدیک شدند به او بود.

اما A-10 و همچنین بالگرد مسلح بودند در عرض 3-4 ثانیه، خلبان A-10 با توپ کاتلینگ 30 میلیمتری کامیون را به آتش کشید و جان جونز را نجات داد. پس از آن جونر اولین بالگرد را دید. او در این باره میگوید:”من تا به حال چنین چشم انداز زیبا را ندیده بودم،آن بزرگ، قهوه ای (HM-53) زیباترین منظره بود. “

آن بزرگ قهوه ای

 

((پس از نزدیک شدن بالگرد MH-53 J به جونز یکی از بچه های نیروی ویژه پرید و من را در آغوش گرفت. 140 مایل تا مرکز فاصله بود که با سرعت140 گره، در ارتفاع 20 فوتی طی شد.))

ستوان جونز سریعا به یک پایگاه در عربستان سعودی رسانده شد، جایی که او برای یک آزمایش پزشکی کوتاه مدت بستری شد.

بعد از استراحت سه روزه، او به کابین خلبان بازگشت و به جنگ ادامه داد .

لحظه نجات جونز از بالگرد HM-53

 

لری اسلید

پس از فرود وقتی لری قصد داشت خودش را پنهان بکند ، عراقی ها او را پیدا کردند.

او در این باره میگوید :”در حدود 10:30، یک وانت داتسون سفید نزدیک مم آمد”

“احتمالا بدبختی بود، چون فکر نمی کردم آنها به دنبال من بودند؛ دو مرد از وانت خارج شدند و یکی از آنها مسلح به AK-47 بود.

آنها به من نزدیک شدند، اما ذهنم هرگز از من پاک نشد . من آشکارا بودم آنها من را از همه وسایل هایم دور کردند. »

” این دو مرد بسیار مودب بودند و پس از قرار دادن من در بین خودشان در وانت، مرا را در چادر خود بردند و در آنجا به من غذا دادند.

پس از ناهار، آنها دوباره او مرا در وانت قرار دادند و پرسیدند که آیا می خواهم به عربستان سعودی یا بغداد بروم.

البته که جوابم عربستان سعودی بود.”

لری قطعا می دانست که اگر سفر سه ساعت طول بکشد، ممکن است به بغداد بروند.

 

وقتی که وارد اردوگاه ارتش شدند ، لری مطمئن شد که اینجا عربستان نیست.

برای بقیه روز لری اسلید به شش اردوگاه مختلف منتقل شد، چشم بسته و با دستبند.

اسلید سه روز دیگر را در بغداد سپری کرد و در آنجا بازجویی های بسیار سختی را متحمل شد.

او به یاد میگوید: “روز چهارم جنگ را به پایان رسید و چندین زندانی دیگر همراهم بودند: دو خدمه تورنادو، یک خدمه A-6 و یک خدمه دریایی OV-10. “

ستوان اسلید و هم بندانش را به زندان های در بغداد تغییر بردند، جایی که آنها همچنین چندین و چند شکنجه سنگین و و حشتناک را متحمل شدند .

 

اما مطمئنا بدترین تجربه ی زندگی که اسلید با آن مواجه شده است ، بازجویی های عراقی ها بوده است.

او در مجموع 6 بازجویی داشت، بعضی از آنهایی که آنها را “نرم فروش” نامیده بودند، جایی که آنها فقط از او سوالاتی را پرسیدند. سپس سخت فروش می شد، جایی که آنها روی او زدند. در بیشتر موارد، از روش های شکنجه کلاسیک استفاده نمیکردند. آنها فقط او را ضرب و شتم کردند، دستان خود را پشت سرش گذاشتند و با چشم دوختند تا او را به نقطه ای برساند که حتی نمی توانست چشمک بزند.

حتی زمانی که به سوالاتشان پاسخ داد ، زندانیان را ضرب و شتم کردند. اسلید، و همچنین سایر افراد ، به پرسش ها پاسخ دادند، فقط برای متوقف ساختن ضرب و شتم “، حتی اگر پاسخ ها به زباله کامل برسد. بعضی ها جواب من را نمیدانستند و من به آنها میگفتم، سپس چیزی را میپوشم. من می توانستم آنها را بخوانم. من فکر کردم، “شما احمق ها!” […] بعضی وقت ها تا انتهای ماه فوریه، من را در برابر دیوار شکست دادند و مهره ی هفتم من را شکستند. “

در طی این بازجویی ها، اسلید چشمبند شده بود و بازجویشان را هرگز نمی دید که او نمیتواند آنها را بعدا شناسایی کند یا شاید به این دلیل که عراقی ها زیر آن هستند

ایستادن چقدر وحشتناک است که کور شود در دست یک شکنجه کننده.

کاپیتان لری اسلید مدت 43 روز بازجویی، شکنجه گرسنگی را در دستان عراقی ها تحمل کرد: حتی اگر شش هفته به عنوان یک پناهگاه در شش سال زندان در ویتنام شمالی جایی نداشته باشد، باید هر سال به لری اسلید هر سال یک سال به نظر برسد.

F-14 اسکادران VF_103

مقالات مرتبط :

 

http://www.mil-ir.com/News-146/سرنوشت-نامعلوم-در-عراق

لینک منبع

درباره ی amir-moazeni1

همچنین ببینید

دراگون فایر؛ آیا این سلاح لیزری به شکار پهپادهای روسیه در آسمان اوکراین می رود؟

مجله تصویری سلاح – بریتانیا می تواند اولین کشوری در جهان نام بگیرد که از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *